نقطه یا لحظۀ اتمام چیزی، نهایت، انتها، بخش آخری هر چیز، بخش پایینی هر چیز، برای مثال سخن نیز نشنید و نامه نخواند / مرا پیش تختش به پایان نشاند (فردوسی - ۲/۳۴۱)
نقطه یا لحظۀ اتمام چیزی، نهایت، انتها، بخش آخری هر چیز، بخش پایینی هر چیز، برای مِثال سخن نیز نشنید و نامه نخواند / مرا پیش تختش به پایان نشاند (فردوسی - ۲/۳۴۱)
گیاهی خودرو با گلهای سفید و دانه هایی زرد رنگ و خوش بو با طعم کمی تند و تلخ که گاهی روی نان می ریخته اند و برای تهیه اسانس کاربرد دارد، زینان، زینیان، نینیا، ساسم، جوانی، نغن، نغنخوٰاد، نغنخوٰالان، نانخوٰاه، نان خوٰاه
گیاهی خودرو با گلهای سفید و دانه هایی زرد رنگ و خوش بو با طعمِ کمی تند و تلخ که گاهی روی نان می ریخته اند و برای تهیه اسانس کاربرد دارد، زینان، زینیان، نینیا، ساسِم، جِوانی، نَغَن، نَغنَخوٰاد، نَغنَخوٰالان، نانخوٰاه، نان خوٰاه
مرکّب از: گزای (گزاییدن، + ان، پسوند فاعلی)، گزندرساننده وگزند و آزارکنان هم آمده است. (برهان) : حقا که شکر زهرشود تلخ و گزایان گر نام خلافش بنگاری بشکر بر. عنصری (از حاشیۀ برهان چ معین)
مُرَکَّب اَز: گزای (گزاییدن، + ان، پسوند فاعلی)، گزندرساننده وگزند و آزارکنان هم آمده است. (برهان) : حقا که شکر زهرشود تلخ و گزایان گر نام خلافش بنگاری بشکر بر. عنصری (از حاشیۀ برهان چ معین)