جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گزایان

گزایان

گزایان
گزاینده گزند رساننده: حقا که شکر زهر شود تلخ و گزایان گر نام خلافش بنگاری بشکربر. (عنصری)، در حال گزند رساندن آزار کنان
فرهنگ لغت هوشیار

گزایان

گزایان
مُرَکَّب اَز: گزای (گزاییدن، + ان، پسوند فاعلی)، گزندرساننده وگزند و آزارکنان هم آمده است. (برهان) :
حقا که شکر زهرشود تلخ و گزایان
گر نام خلافش بنگاری بشکر بر.
عنصری (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا

فزایان

فزایان
فزاینده. در حال افزودن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

گرایان

گرایان
در حال گرائیدن. متمایل. مایل. گراینده:
ز شاه سرافرازو خورشیدچهر
مهست و به کامش گرایان سپهر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا