جدول جو
جدول جو

معنی زاگروتی - جستجوی لغت در جدول جو

زاگروتی
یکی از شهرهای ایران و مسکن مادها بوده است، مرحوم رشید یاسمی آرد: در کتیبه های آشوری عهد مادی نام ولایت پارسوا و شهر زاگروتی مادهای توانا و بزرگ و سرزمین نیشائی را می یابیم، به اعتقاد مورخان، زاگروتی همان ساگارتی است که هردوت ذکر نموده و آن را یکی از طوائف پارسی شمرده است، (تاریخ کرد رشید یاسمی ص 53)، و در ص 95 از آن کتاب آرد: استرک تحت عنوان زیکیرتو و زاگروتی بحثی راجع به آن کرده است - انتهی، گیرشمن آرد: حرکت عمومی قبائل ایرانی هنوز به پایان نرسیده بود، قبیلۀ سوم یکی از قبائل مهم ایرانی به نام زکرتو یا بقول یونانیان ساگارتی به سوی نواحی شرقیتر رفته مستقر شد، (ایران از آغاز تا اسلام ترجمه دکتر معین ص 76 و 77)، و رجوع به ساگارتی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هاروتی
تصویر هاروتی
ساحر، ساحری
فرهنگ فارسی عمید
نوعی چای: چای باروتی
لغت نامه دهخدا
ساروتی ترخانی، طایفه ای از ایلات ترک، از اعقاب حکام ترخان، و جزو قبائلی است که استندار جلال الدین اسکندر (731- 761) به ری و شهریار و بسال 809 هجری قمری میرزا عمر به مازنداران کوچ داد. (از ترجمه مازندران رابینو ص 202)
لغت نامه دهخدا
سحر، جادو، افسون، (از ناظم الاطباء)، ساحری، (آنندراج) (غیاث) :
به هاروتی از زهره دل برده بود
چو هاروت صد پیش او مرده بود،
نظامی،
،
ساحر، (آنندراج) (غیاث)، ساحر و مانند هاروت، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام موبدی است که در زمان یزدگرد بوده است، (لغات شاهنامۀ فردوسی تألیف دکتر شفق) (فهرست ولف) :
یکی موبدی بود زاروی نام
بجان از خرد برنهاده لگام،
(شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2996)،
و در بعض نسخ رادوی آمده است، (فهرست مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باروتی
تصویر باروتی
ترکی پارسی گندکی
فرهنگ لغت هوشیار
مانند هاروت بودن ساحری جادوگری (بهاروتی اززهره دل برده بود چوهاروت صد پیش اومرده بود) (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار