جدول جو
جدول جو

معنی زاکانی - جستجوی لغت در جدول جو

زاکانی
محمد ملقب به رکن الدین فرزند شرف الدین از عالمان عامل خاندان بنی زاکان قزوین است، امام رکن الدین زاکانی به خراسان رفت پیش امیر جرماغون و بدلائل و براهین معقول و منقول اهل شیعه را ملزم گردانید، (تاریخ گزیده چ لیدن ص 846)
عمر ملقب به شرف الدین از عالمان عامل و از خاندان بنی زاکان قزوین است، (تاریخ گزیده چ لیدن ص 846)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارانی
تصویر بارانی
مربوط به باران مثلاً روز بارانی، کنایه از دارای اشک مثلاً چشم بارانی، دارای باران، لباسی که آب در آن نفوذ نمی کند و هنگام باریدن برف و باران بر تن می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشکانی
تصویر اشکانی
اشک، لقب هر یک از پادشاهان سلسله اشکانی
فرهنگ فارسی عمید
قریه ای است به قزوین و آن عامیانه و مخفف زاجکان است، و در دواوین زاجکان نویسند و در این قریه معدن زاج باشد و عبید زاکانی شاعر از همین قریه است، مؤلف آنندراج آرد: قصبه ای است از توابع شهر قزوین و اصل آن زاجکان است که کان زاج سیاه بسیار دارد، (آنندراج)، مرحوم ناظم الاطباء آرد: جائی است در نزدیکی شهر قزوین، (ناظم الاطباء)، در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده است: دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین، واقع در 15کیلومتری شمال باختری قزوین و 5کیلومتری جاده در منطقه ای معتدل، سکنۀ آن 170 تن، از طائفۀ چگینی اند وبزبان کردی و فارسی تکلم میکنند، آب آن از قنات و در بهار از رود خانه خرمن سوخته تأمین میشود و محصول آن غلات، یونجه و جالیز است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)، و رجوع به تاریخ گزیده، ترجمه تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 ص 264 و زاکان و زاکانیان شود
دهی است جزء دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 16کیلومتری جنوب آوج و 10کیلومتری جاده، منطقۀ آن کوهپایه و سردسیر است، سکنۀ آن 217 تن اند که بزبان ترکی تکلم میکنند، آب آن از چشمه و دارای محصول بنشن و عسل است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است در رودبار ری، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
از قبائل قزوین و اصلشان از عرب بنی خفاجه است و منشوری از رسول اﷲ
بخط امیرالمؤمنین علی (ع) دارند و این سواد آن است: بسم اﷲ الرحمن الرحیم هذا الکتاب من محمد رسول اﷲ الی بنی زاکان بعد ما اسلموا بی ... انزل الی انکم ترجعون الی دیارکم و مغارکم و منازلکم ... (تاریخ گزیده چ لیدن ص 845)، و در ص 846 آن کتاب آرد: ایشان دو شعبه اند یکی بعالمی منسوب ... شعبه دوم ارباب صدور بودند - انتهی، و رجوع به تاریخ ادبیات براون ج 3 ص 246 و زاکانی شود
لغت نامه دهخدا
قبیله ای است ازعرب که در قزوین سکونت ورزیدند، (منتهی الارب)، زاکان قبیله من العرب سکنوا قزوین منهم المغنی الفصیح الباقعه نادره الزمان عبید الزاکانی صاحب المقامات بالفارسیه علی اسلوب المقامات الحریریه، (تاج العروس)، و رجوع به مادۀ ذیل شود و رجوع به تاریخ گزیده و زاکانیان و زاکانی شود، (تاریخ گزیده چ لیدن ص 846)
لغت نامه دهخدا
منسوب به ماکان بن کاکی (فرهنگ رشیدی)، مردمی را گویند که منسوب به ماکان باشند، (برهان)، منسوب ولایت ماکان، (ناظم الاطباء) :
سلاحت بهر دین بهتر که زنبور از پی شهدی
چو گیلی کوردین پوش است و ژوبین کرده ماکانی،
خاقانی (از انجمن آرا)،
مرا شدگلشن عیسی و زین رشک آفتاب آنک
سپر فرمود دیلم وار و زوبین کرد ماکانی،
خاقانی،
،
حربه ای که منسوب به اهل ماکان است و آن ژوبین باشد که نیزۀ کوچک است، (برهان)، نیزۀ کوچک و زوبین، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مسروربن مغیره مکنی به ابی عامر، برادرزادۀ منصور بن زاذان اصلش بصری در واسط اقامت داشته، وی از عماربن منصور و ابوسعد احمد بن داود از وی نقل حدیث کرده است، ابن ابی حاتم از پدرش نقل کرده که وی از مشایخ است، (انساب سمعانی)، مسرور ومنصور از اولاد یکی از غلامان ابی عقیل ثقفی بوده اند، (از تاج العروس)، و رجوع به زاذان در لغت نامه شود
زاذان بن عبدالله پدر عبدالله و جد عمر (ابوحفص زاذانی است. (ازانساب سمعانی). و رجوع به زاذانی عمر ابوحفص شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به زاذان نام خاندان زاذانی است که نسبت ایشان به زاذان کندی (ابی عمرو میرسد این خاندان ساکن قزوین بوده اند و چندین عالم و محدث از میان ایشان برخاسته است. (انساب سمعانی). و رجوع به زاذان ابی عمرو زاذان ابی عبداﷲ و زادانی در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
منسوب است به زکان که از قرای سمرقند است. (الانساب سمعانی). رجوع به زکان شود
لغت نامه دهخدا
آخشیجی بنیادی منسوب به ارکان آنچه مربوط و پیوسته به چهار ارکان (باد و خاک و آب و آتش) است، جمع ارکانیان. جسمانیان اهل دنیا، ناقصانی که هنوز به حد کمال نرسیده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکانی
تصویر اشکانی
منسوب به اشک، جمع اشکانیان
فرهنگ لغت هوشیار
لباسی که آب در آن نفوذ نکند و هنگام باریدن برف و باران آنرا بر تن می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زروانی
تصویر زروانی
منسوب به زروان پیرو آیین زروان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاقانی
تصویر خاقانی
منسوب به خاقان سلطانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابانی
تصویر تابانی
درخشانی تلا لو، لغزندگی نسویی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به ماکان: مراشد گلشن عیسی وزین رشک آفتاب آنک سپر فرمود دیلم وار و زوبین کرد ماکانی. (خاقانی. سج. 411)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
مربوط به باران، تن پوشی که آب در آن نفوذ نکند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
Drizzly, Rainy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
Foxy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
astuto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
piovoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
astuto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
chuvoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
狡猾的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
小雨的 , 阴雨的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
deszczowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
chytry
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
хитрий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
дощовий , дощовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
listig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
regnerisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
лукавый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
дождливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
lluvioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی