- زاهری
- بوی خوش را گویند و بجای راء بی نقطه زای نقطه دار هم آمده است، گیاه خوشبو
معنی زاهری - جستجوی لغت در جدول جو
- زاهری
- گیاه خوش رنگ وبو، گیاه خوش بو،
برای مثال تاپدید آمدت امسال خط غالیه بوی / غالیه خیره شد و زاهری و عنبر خوار ، بوی خوش(عمارۀ مروزی - شاعران بی دیوان - ۳۵۷)
- زاهری ((هِ))
- گیاه خوشبو، بوی خوش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خرامان راه رفتن
رویه ای
مونث زاهر
خدمتکاری بخدمت
مربوط به ظاهر، نمایان، هویدا، ویژگی کسی که بیشتر به ظاهر امور اهمیت می دهد
منسوب به طاهر، نوعی کاغذ در قدیم (منسوب به طاهر دوم از طاهریان خراسان)
منسوب به ظاهر مقابل باطنی: خوشحالی ظاهری سبب ظاهری، ظاهر بین، قشری خشک. بیرونی نمایی، برون نگر
منسوب به ظاهر، قشری، کسی که به ظاهر آیات قرآن توجه می کند
Seeming
кажущийся
scheinbar
зовнішній
pozorny
aparente
apparente
aparente
apparent
schijnbaar
प्रतीत होनेवाला
tampak
ظاهرٌ
מִנִּי
görünümlü
inaonekana
ดูเหมือน
ظاہری
চেহারাগত