جدول جو
جدول جو

معنی زاموسقه - جستجوی لغت در جدول جو

زاموسقه
(قَ / قِ)
متخذ از زاماسکۀ روسی. بطانۀ روغن بزرک و گل قزوین سرشته که شیشه را با آن به در و پنجره استوار کنند. در تداول امروز زامسقه و زامسکه نیز معمول است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زاماسکه
تصویر زاماسکه
خمیری چسبناک که از مل یا سفیداب با آب یا روغن خشخاش تهیه می شود و در صنعت به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فانوسقه
تصویر فانوسقه
کمربند یا حمایل چرمی که در خانه های آن فشنگ، سرنیزه، قمقمه، سلاح کمری و مانند آن قرار می دهند
فرهنگ فارسی عمید
(سی یَ)
لغت عامیانۀ عربی است. پارچه ای که بر سر ناموس (اهل حرم) افکنند پنهان داشتن روی او را از چشم نامحرمان و فصیح آن کله است. (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
گوشۀخانه، کجی و اریفی که در گوشۀ خانه باشد، قسمتی از خانه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
موضعی است نزدیک بصره که جنگ مشهور جمل بامدادان در آنجا واقع گردیده و مسامعهبنت ربیعه در آنجا بوده است. (معجم البلدان ج 4)
لغت نامه دهخدا
شهری است در لهستان، واقع درساحل راست رود ویبرز و 80کیلومتری جنوب شرقی لوبلین، سکنۀ آن 6600 و دارای مدرسه عالی و کارخانه های شمع است، این شهر را زامویسکی در 1588 تأسیس کرد و 1722 بدست بلژیک افتاد، در 1813 دولت روسیه آن را محاصره کرد ولی بر آن دست نیافت، در 1814 پس از وقوع یک سلسله حوادث به دست روسیه افتاد، و در 1831 حوادث سهمناکی را متحمل گردید، (از دائره المعارف بستانی)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
خوابگاه شیر. (منتهی الارب). عریسهالاسد. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سِ قَ)
نخله موسقه، خرمابن بسیاربار. ج، موسقات. (ناظم الاطباء). درخت خرمای باردار. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ماده ای که قبل از رنگ کاری در پنجره میز صندلی و غیره ترتیب دهند تا به وسیله آنها ناهمواری های آنها را برطرف کنند و سپس آنها را رنگ نمایند. این ماده در نگه داری شیشه های عمارت و الصاق آنها به پنجره نیز به کار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ای که قبل از رنگ کاری در پنجره میز صندلی و غیره ترتیب دهند تا به وسیله آنها ناهمواری های آنها را برطرف کنند و سپس آنها را رنگ نمایند. این ماده در نگه داری شیشه های عمارت و الصاق آنها به پنجره نیز به کار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ای که قبل از رنگ کاری در پنجره میز صندلی و غیره ترتیب دهند تا به وسیله آنها ناهمواری های آنها را برطرف کنند و سپس آنها را رنگ نمایند. این ماده در نگه داری شیشه های عمارت و الصاق آنها به پنجره نیز به کار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
فانسقه واژه ای روسی است فانسقه فشنگدان پاتران (گویش گیلکی) جای فشنگ در حمایلی چرمین قطار چرمین که در خانه های آن فشنگ جا دهند، قسمی تفنگ که از زمان فتح علی شاه تا اوایل سلطنت ناصر الدین شاه قاجاردر ایران معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاماسکه
تصویر زاماسکه
((کِ))
ماده ای که قبل از رنگ کاری در، پنجره، میز و غیره ترتیب دهند تا به وسیله آن ناهمواری آن شیء را برطرف کنند و سپس آن را رنگ نمایند. این ماده در نگه داری شیشه های عمارت و الصاق آن ها به پنجره نیز به کار می رود. زامبوسکه و زاموسقه نیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فانوسقه
تصویر فانوسقه
((ق))
فانسقه. فانسخه، کمربند یا حمایل چرمی که در خانه های آن فشنگ جا می دهند
فرهنگ فارسی معین