جدول جو
جدول جو

معنی فانوسقه

فانوسقه((ق))
فانسقه. فانسخه، کمربند یا حمایل چرمی که در خانه های آن فشنگ جا می دهند
تصویری از فانوسقه
تصویر فانوسقه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فانوسقه

فانوسقه

فانوسقه
کمربند یا حمایل چرمی که در خانه های آن فشنگ، سرنیزه، قمقمه، سلاح کمری و مانند آن قرار می دهند
فانوسقه
فرهنگ فارسی عمید

فانوسقه

فانوسقه
فانسقه واژه ای روسی است فانسقه فشنگدان پاتران (گویش گیلکی) جای فشنگ در حمایلی چرمین قطار چرمین که در خانه های آن فشنگ جا دهند، قسمی تفنگ که از زمان فتح علی شاه تا اوایل سلطنت ناصر الدین شاه قاجاردر ایران معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار

فانسقه

فانسقه
جای فشنگ در حمایلی چرمین قطار چرمین که در خانه های آن فشنگ جا دهند، قسمی تفنگ که از زمان فتح علی شاه تا اوایل سلطنت ناصر الدین شاه قاجاردر ایران معمول بود
فرهنگ لغت هوشیار

فانسقه

فانسقه
فانوسقه. جای فشنگ. (یادداشت بخط مؤلف) ، قسمی تفنگ بوده است که از زمان فتح علیشاه تا اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در ایران معمول بوده است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

زاموسقه

زاموسقه
متخذ از زاماسکۀ روسی. بطانۀ روغن بزرک و گل قزوین سرشته که شیشه را با آن به در و پنجره استوار کنند. در تداول امروز زامسقه و زامسکه نیز معمول است
لغت نامه دهخدا

مانورقه

مانورقه
جزیره ای است که دربحرالروم واقع است و از اقلیم چهارم است. و طول آن مسافت دو روز و عرض آن نصف روز است و در آن دو شهر آبادی است. (از نخبهالدهر دمشقی ص 20 و 141). و رجوع به منورقه و مینورک شود
لغت نامه دهخدا

مانوسه

مانوسه
مانوسه در فارسی مونث مانوس: خو گر مونث مانوس جمع مانوسات
مانوسه
فرهنگ لغت هوشیار

بانوقه

بانوقه
نام دختر مهدی خلیفۀ عباسی. و شبیب بن شیبه در عزای او به خلیفه گفت: یا امیرالمؤمنین، ما عندالله خیر لها من عندک، و ثواب الله خیر لک منها. (از عیون الاخبار ج 3 ص 53). گمان میکنم معرب از بانوچه باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا