کاردان بودن، دانندگی و بینایی در کار، برای مثال بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تایید آسمانی نیست (سعدی - ۸۴)، دورۀ تحصیلات دانشگاهی دوساله، فوق دیپلم
کاردان بودن، دانندگی و بینایی در کار، برای مِثال بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تایید آسمانی نیست (سعدی - ۸۴)، دورۀ تحصیلات دانشگاهی دوساله، فوق دیپلم
عاجزنالی، (آنندراج)، ضعیف نالی، (غیاث اللغات)، شکست خورده و مغلوب شدۀ نالان، (ناظم الاطباء) : ز قهر داورم اندیشه میشود مانع که زارنالی خود را بداوری ببرم، ظهوری (از آنندراج)، بعد از این در کوی جانان زارنالی میکنم از دل سخت نکویان رحم را دزدیده ام، وحید (از آنندراج)
عاجزنالی، (آنندراج)، ضعیف نالی، (غیاث اللغات)، شکست خورده و مغلوب شدۀ نالان، (ناظم الاطباء) : ز قهر داورم اندیشه میشود مانع که زارنالی خود را بداوری ببرم، ظهوری (از آنندراج)، بعد از این در کوی جانان زارنالی میکنم از دل سخت نکویان رحم را دزدیده ام، وحید (از آنندراج)
افسوس خوردن، اندوهناکی، غصه دار بودن، زاروار بودن، چون زبونان و ضعیفان بودن: که آید زین دریغ و زارواری رخت را زشتی و جان را نزاری، (ویس و رامین)، چو رامین بیش کردی زارواری از او پیش آمدی امیدواری، (ویس و رامین)، و رجوع به زاروار شود، خواری، زبونی: گهی با دوست بردن بردباری گهی بی دوست بردن زارواری، (ویس و رامین)، رجوع به زاروار شود
افسوس خوردن، اندوهناکی، غصه دار بودن، زاروار بودن، چون زبونان و ضعیفان بودن: که آید زین دریغ و زارواری رخت را زشتی و جان را نزاری، (ویس و رامین)، چو رامین بیش کردی زارواری از او پیش آمدی امیدواری، (ویس و رامین)، و رجوع به زاروار شود، خواری، زبونی: گهی با دوست بردن بردباری گهی بی دوست بردن زارواری، (ویس و رامین)، رجوع به زاروار شود
عبیدالله بن احمد بن محمد مکنی به ابی بکر. استاد و فقیه منسوب به زاذقان. شیرویه گوید: وی در ماه صفر 444 بر ما وارد گردید و بسیار پارسایی و زهد میکرد و بسیار ثقه و زاهد و پارسا بود. (از معجم البلدان)
عبیدالله بن احمد بن محمد مکنی به ابی بکر. استاد و فقیه منسوب به زاذقان. شیرویه گوید: وی در ماه صفر 444 بر ما وارد گردید و بسیار پارسایی و زهد میکرد و بسیار ثقه و زاهد و پارسا بود. (از معجم البلدان)
احمد بن محمد خاربانی، از اهل خاربان است، احمد بن محمدالخاربانی از محمد بن عبدالملک المروزی نقل کرده است ولی ابن منده میگوید وی از علی بن خلف نقل کرده، (معجم البلدان ج 3 ص 386)
احمد بن محمد خاربانی، از اهل خاربان است، احمد بن محمدالخاربانی از محمد بن عبدالملک المروزی نقل کرده است ولی ابن منده میگوید وی از علی بن خلف نقل کرده، (معجم البلدان ج 3 ص 386)
ابوالحسن احمد بن محمد بن عقبه بن المرضرسی. وی پسر برادر عبدالله بن احمد بن عقبه است و ببغداد رحلت کرد و از ابوصالح عبدالرحمن بن سعید بن هارون الاصبهانی سماع داشت و سپس به ارجان بازگشت ودر اصفهان مدتی اقامت گزید و آنجا حدیث گفت و ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه الحافظ از او سماع دارد. (انساب سمعانی). و رجوع باعلام زرکلی احمد بن محمد شود
ابوالحسن احمد بن محمد بن عقبه بن المرضرسی. وی پسر برادر عبدالله بن احمد بن عقبه است و ببغداد رحلت کرد و از ابوصالح عبدالرحمن بن سعید بن هارون الاصبهانی سماع داشت و سپس به ارجان بازگشت ودر اصفهان مدتی اقامت گزید و آنجا حدیث گفت و ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه الحافظ از او سماع دارد. (انساب سمعانی). و رجوع باعلام زرکلی احمد بن محمد شود
منسوب به ارجان و آن کوره ای از کور اهواز از بلاد خوزستان است و آنرا ارغان بغین نیز گویند و صاحب اسمعیل بن عباد گاهی بدان فرود می آمد و ابوبکر خوارزمی در آغاز شعر خود گوید: فلو ابصرت فی ارجان نفسی علیه من ابی یحیی زمام. (انساب سمعانی)
منسوب به ارجان و آن کوره ای از کور اهواز از بلاد خوزستان است و آنرا ارغان بغین نیز گویند و صاحب اسمعیل بن عباد گاهی بدان فرود می آمد و ابوبکر خوارزمی در آغاز شعر خود گوید: فلو ابصرت فی ارجان نفسی علیه من ابی یحیی زمام. (انساب سمعانی)