عبدالله (1680- 1728 میلادی). از پیشوایان نهضت ادبی عرب و مسیحی است. وی مطبعۀ عربی دیر ماریوحنای صابغ رادر خنشارۀ لبنان تأسیس کرد. او را مؤلفاتی است در مباحث دینی و فلسفه. (از ملحقات المنجد چ 1956)
عبدالله (1680- 1728 میلادی). از پیشوایان نهضت ادبی عرب و مسیحی است. وی مطبعۀ عربی دیر ماریوحنای صابغ رادر خنشارۀ لبنان تأسیس کرد. او را مؤلفاتی است در مباحث دینی و فلسفه. (از ملحقات المنجد چ 1956)
فخر کردن و تکبر نمودن. و همچنین است، زخیف و ازخاف. مزخف، مرد متکبر. (منتهی الارب). نازیدن و گردنکشی کردن. مصدر دیگر آن زخیف و وصف از آن زاخف ومزخف می آید. (از القطر المحیط) (از متن اللغه)
فخر کردن و تکبر نمودن. و همچنین است، زخیف و ازخاف. مزخف، مرد متکبر. (منتهی الارب). نازیدن و گردنکشی کردن. مصدر دیگر آن زخیف و وصف از آن زاخف ومِزْخَف می آید. (از القطر المحیط) (از متن اللغه)
اخترشناس معروف (1754- 1832 میلادی)، وی در پرسبورگ آلمان متولد گشت و یکچند در خدمت نظام اتریش درآمد و از سال 1787 تا 1806 میلادی عهده دار ادارۀ رصدخانه دوک ساکس گوته بود، چندی نیز بهمراهی فرزندان دوک ساکس بگردش در فرانسه و ایتالیا پرداخت و رصدخانه های ناپل و لوکا بهمت و کوشش او تأسیس گشت، زاخ در علم هیئت و مخصوصاًدرباره نیروی جاذبۀ کوهها کتب پرارزشی تألیف کرده است، (از دائره المعارف بستانی) (از لاروس بزرگ)
اخترشناس معروف (1754- 1832 میلادی)، وی در پرسبورگ آلمان متولد گشت و یکچند در خدمت نظام اتریش درآمد و از سال 1787 تا 1806 میلادی عهده دار ادارۀ رصدخانه دوک ساکس گوته بود، چندی نیز بهمراهی فرزندان دوک ساکس بگردش در فرانسه و ایتالیا پرداخت و رصدخانه های ناپل و لوکا بهمت و کوشش او تأسیس گشت، زاخ در علم هیئت و مخصوصاًدرباره نیروی جاذبۀ کوهها کتب پرارزشی تألیف کرده است، (از دائره المعارف بستانی) (از لاروس بزرگ)
نعت تفضیلی از خفیف. سبک تر. خفیف تر. مقابل اثقل: خزانه بگشادند هرچه اخف بود از جواهر و زر و سیم و جامه بغلامان داد تا برداشتند. (تاریخ بیهقی). - امثال: اخف حلماً من العصفور. اخف رأساً من الذئب و من الطائر. اخف ّ من فراشه. اخف من یراعه.
نعت تفضیلی از خفیف. سبک تر. خفیف تر. مقابل اثقل: خزانه بگشادند هرچه اخف بود از جواهر و زر و سیم و جامه بغلامان داد تا برداشتند. (تاریخ بیهقی). - امثال: اخف حلماً من العصفور. اخف رأساً من الذئب و من الطائر. اخف ّ من فراشه. اخف من یراعه.
ایالتی است هم مرز دیار بکر و بتلیس و انتهای شمال غربی آن متصل بموصل است و به انضمام ناحیۀ سلیفاتی مشتمل بر 109 قریه است، (قاموس الاعلام ترکی)، در ملحقات المنجد آرد: ایالتی است در عراق (موصل) بمساحت 420130 گز و مشتمل بر سه ناحیه: سلیفاتی، سندی، کلی شهری است که مرکز ایالت زاخو است و مساحت آن 75000 گز میباشد، (ملحقات المنجد چ 1956)، مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: قصبۀ مرکزی قضاء زاخو واقع در حدود 100کیلومتری موصل است و یکی از رودهای تابع دجله از کنار آن میگذرد - انتهی
ایالتی است هم مرز دیار بکر و بتلیس و انتهای شمال غربی آن متصل بموصل است و به انضمام ناحیۀ سلیفاتی مشتمل بر 109 قریه است، (قاموس الاعلام ترکی)، در ملحقات المنجد آرد: ایالتی است در عراق (موصل) بمساحت 420130 گز و مشتمل بر سه ناحیه: سلیفاتی، سندی، کلی شهری است که مرکز ایالت زاخو است و مساحت آن 75000 گز میباشد، (ملحقات المنجد چ 1956)، مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: قصبۀ مرکزی قضاء زاخو واقع در حدود 100کیلومتری موصل است و یکی از رودهای تابع دجله از کنار آن میگذرد - انتهی
دریای بسیار آب و پر. (آنندراج) (دهار) (اقرب الموارد). و بدین معنی است که گویند: فلان بحر زاخر و بدر زاهر است. (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، وادی که آب در آن موج میزند. (شرفنامۀ منیری). وادی پهناور که سیل آن را پر کند و آب آن ارتفاع یابد. (تاج العروس) ، مردم که در جوش و حرکت برای جنگ یا سفر باشند، دیگ جوشان. (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، دریا. (دهار) (شرفنامۀمنیری) ، اصل نیکو و نامی. شرف بلند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، نبات بلند. (اقرب الموارد) (دهار) ، آنکه فخریه کند. (اقرب الموارد) ، مرد شادمان. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب)
دریای بسیار آب و پر. (آنندراج) (دهار) (اقرب الموارد). و بدین معنی است که گویند: فلان بحر زاخر و بدر زاهر است. (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، وادی که آب در آن موج میزند. (شرفنامۀ منیری). وادی پهناور که سیل آن را پر کند و آب آن ارتفاع یابد. (تاج العروس) ، مردم که در جوش و حرکت برای جنگ یا سفر باشند، دیگ جوشان. (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، دریا. (دهار) (شرفنامۀمنیری) ، اصل نیکو و نامی. شرف بلند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، نبات بلند. (اقرب الموارد) (دهار) ، آنکه فخریه کند. (اقرب الموارد) ، مرد شادمان. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب)
دهی است از دهستان گاوگان بخش جبال بارز از شهرستان جیرفت، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)، و مؤلف المضاف الی بدایع الازمان آرد: امیرجلال الدین سالار بلند که در کوه بارجان بود عصیان نمود و در حصار زاخت متحصن شد، (المضاف الی بدایع الازمان ص 49)
دهی است از دهستان گاوگان بخش جبال بارز از شهرستان جیرفت، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)، و مؤلف المضاف الی بدایع الازمان آرد: امیرجلال الدین سالار بلند که در کوه بارجان بود عصیان نمود و در حصار زاخت متحصن شد، (المضاف الی بدایع الازمان ص 49)
از زحف، راه رونده. (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، لشکر که در اثر کثرت بگرانی راه بسوی جهاد پیماید. (اقرب الموارد) (تاج العروس از اساس) ، لشکر که آرام آرام بسوی جهاد رود. قوله تعالی: اذا لقیتم الذین کفروا زحفاً (قرآن 15/8). قال الزجاج ای زاحفین و هو ان یزحفوا الیهم قلیلاً قلیلاً. (تاج العروس) ، شتر سپل کشان رونده از ماندگی، تیر غیژان رونده تا بنشانه. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب) ، آنکه بشکم راه رود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آنکه بر سرین راه رود. کودکی که پیش از براه افتادن نشسته راه رود. (تاج العروس) ، آنکه سیاحه در بلاد دور نکند و جز بنزدیک وطن خود نرود. (تاج العروس از جمهره) ، نام شتری است و ثعلب این را انکار کند و گوید وصف شتری است که از راه مانده شده است. (تاج العروس)
از زحف، راه رونده. (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، لشکر که در اثر کثرت بگرانی راه بسوی جهاد پیماید. (اقرب الموارد) (تاج العروس از اساس) ، لشکر که آرام آرام بسوی جهاد رود. قوله تعالی: اذا لقیتم الذین کفروا زحفاً (قرآن 15/8). قال الزجاج ای زاحفین و هو ان یزحفوا الیهم قلیلاً قلیلاً. (تاج العروس) ، شتر سپل کشان رونده از ماندگی، تیر غیژان رونده تا بنشانه. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب) ، آنکه بشکم راه رود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آنکه بر سرین راه رود. کودکی که پیش از براه افتادن نشسته راه رود. (تاج العروس) ، آنکه سیاحه در بلاد دور نکند و جز بنزدیک وطن خود نرود. (تاج العروس از جمهره) ، نام شتری است و ثعلب این را انکار کند و گوید وصف شتری است که از راه مانده شده است. (تاج العروس)