جدول جو
جدول جو

معنی زاحکه - جستجوی لغت در جدول جو

زاحکه
(حِ کَ)
تأنیث زاحک. شتر درمانده و خسته. (اقرب الموارد). رجوع به زاحک شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ)
دور گردانیدن از خود. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حِ فَ)
شتر خسته از روندگی. زاحف. وتاء مبالغه را بود. (اقرب الموارد) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(حِ کَ)
تأنیث ضاحک، دندانی که در وقت خنده پیدا گردد. (منتهی الارب). دندانهائی که از خنده بنماید. یکی از چهار دندان که پس از نیشتر باشد. نام دندانی که پس از نیش بود. چهار دندان که مابین انیاب و اضراس است. (منتهی الارب). یکی از دندانهای ضواحک. ج، ضواحک
لغت نامه دهخدا
(حِ)
شتر خسته. (اقرب الموارد) (تاج العروس). مذکر و مؤنث در آن یکسان است. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
مونث ضاحک: و دندانخند، سر نیزه تابان مونث ضاحک، دندانی که در وقت خنده پیدا گردد یکی از چهار دندان که کا بین انیاب و اضراس است جمع ضواحک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضاحکه
تصویر ضاحکه
((حِ کَ یا کِ))
مؤنث ضاحک، دندانی که وقت که خندیدن پیدا شود، یکی از چهار دندان که مابین انیاب و اضراس است، جمع ضواحک
فرهنگ فارسی معین