جدول جو
جدول جو

معنی ریونج - جستجوی لغت در جدول جو

ریونج
(ری وَ)
قریه ای است از قراء نیشابور. (از معجم البلدان) (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریواج
تصویر ریواج
ریواس، گیاهی علفی و پایا با ساقه های نازک سفید و ترش مزه که مصرف خوراکی دارد، چکری، زرنیله، ریباس، رواس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریوند
تصویر ریوند
گیاهی از خانوادۀ ریواس با ساقۀ خزنده که مصرف دارویی داشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریونجو
تصویر ریونجو
موریانه، نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند
چوب خوٰارک، تافشک، رشمیز، رونجو، لبنگ، دیوک، ارضه
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
دهی از بخش تربت جام شهرستان مشهد. سکنۀ آن 1617 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و پنبه. صنایع دستی آنجا قالیچه و گلیم و جوراب بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(ری)
رستنی که ریواس نیز گویند. (ناظم الاطباء) (از شرفنامۀ منیری) (از آنندراج). ریباس. ریواس. ریواص. (یادداشت مؤلف) :
ز کوه آرمت کبک کوهساری
زپشته برق و ریواج بهاری.
(ویس و رامین).
غذا سمانی و عدسی و ریواج و... موافق تر باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
زر بستانی از ارکی برداری
ما را گل و باقلی و ریواج آری.
انوری
لغت نامه دهخدا
(ری وَ)
راوند و آن اقسامی دارد: ریوند چینی و ریوند فارسی و ریوند سوریانی وریوند زنگی. (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف). دارویی است معروف که اسهال آورد. (برهان) (غیاث اللغات). گیاهی از تیره ترشکها (هفت بندها) که در حدود 20 گونه از آن شناخته شده و همه متعلق به نواحی معتدله، خصوصاً آسیای مرکزی و غربی هستند. گیاهی است پایا و دارای ساقۀ خزندۀ زیرزمینی و گلهای نر و ماده که در انتهای ساقه مجتمع شوند از ساقۀ خزندۀ آن که به نام ریشه ریوند موسوم است و همچنین برگهای آن استفادۀ طبی کنند. گونۀ خوراکی این گیاه به نام ’ریواس’موسوم است. راوند. (فرهنگ فارسی معین) :
حرارتهای جهلی را حکیمان
ز علم و پند گفتستند ریوند.
ناصرخسرو.
دارد دل اعدای تو سوزی که ندارد
آن سوز به کافور و به ریوند شکسته.
سوزنی.
قرصۀ شمس شود قرصۀ ریوند ز لطف
بهر تفته جگران کآفت گرما بینند.
خاقانی.
رجوع به راوند شود
لغت نامه دهخدا
(ری وَ)
نام یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان نیشابور. دارای 108 آبادی و 15394 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
قصبه ای است از دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم واقع در36هزارگزی جنوب کهک و 66هزارگزی خاور راه شوسۀ قم به اصفهان. این قصبه در کوهستان واقع شده و هوای آن سردسیر است. جمعیت آن 1800 تن می باشد. آب راونج از چهار رشته قنات تأمین می شود و محصول عمده آن: غلات، پنبه، انواع میوه، لبنیات، و شغل اهالی کشاورزی و گله داری است. کارهای دستی و صنایع آن بافتن کرباس است. راه مالرو دارد. مزارع حسین آباد، عباس آباد، ضیأآباد، ورچه ابواسحاق، گرگان، صحبت آباد، بهاریه، چاله تویی، حسن آباد، آب پائین، چنارستان، یحیی آباد، قوچک، رونگ، گنداب، آلوان، مروبان، ازناجه، دشت زردآلو و چاهان جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
از محالات بلوک محال هفتگانه ولایات خمسۀ فارس. حد شمالی قصبۀ فرک، جنوب و غربی لارستان و شرقی طارم. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(رَیْ وَ / رَیْ یو)
یکی از ارباع نیشابور است. (منتهی الارب). یکی از ارباع نیشابور و اصل آن ریوند است و از آن است ابوسعید سهل بن احمد... ریوندی نیشابوری. (از تاج العروس). رجوع به ریوند شود
لغت نامه دهخدا
(ری وَ)
ریونجه. دیوک. ارضه. (ناظم الاطباء) (از برهان). کرم چوبخوار که به تازی ارضه خوانند و در فرهنگ جهانگیری ’ردنجو’ آورده ظاهراً در اصل دیوچه باشد. (انجمن آرا) (از آنندراج). موریانه. دیوک. ارضه. ریونجه. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مترادفات شود
لغت نامه دهخدا
(ری وَ جَ / جِ)
ریونجو. (ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج). ارضه. عثه. بیوالارض. (یادداشت مؤلف). رجوع به ریونجو شود
لغت نامه دهخدا
(تَلَ ذُ)
رین. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). غلبه کردن گناه بر دل و خواب بر چشم و مستی بر تن. (از آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). رجوع به رین شود
لغت نامه دهخدا
(رَ وَ / رِ وَ)
روده و امعای گوسفند را گویند که با گوشت و برنج و مصالح پر کرده باشند و به عربی عصیب خوانند. (برهان) (آنندراج). امعای گوسفند که به گوشت و برنج و ادویه پر کنند و آن را جرغند و جگرآگند و زونج نیز گویند. (فرهنگ خطی). لکانه. لقانق. زونج. عصیب. سختوبا. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ریونجه
تصویر ریونجه
موریانه ریوک ارضه
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره ترشکها (هفت بندها) که گونه خوراکی ریوند چینی است. ساقه های هوایی و دمبرگهای آن محتوی مواد ذخیره ای و اسیدی است و بدین جهت مورد استفاده خوراکی قرار میگیرد ریباس اشغرغ اشطیاله. یا شربت ریواس شربتی که با عصاره ریواس تهیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره ترشکها (هفت بند ها) که در حدود 20 گونه از آن شناخته شده و همه متعلق بنواحی معتدله خصوصا آسیای مرکزی و غربی هستند. گیاهی است پایا و دارای ساقه ای خزنده زیر زمینی و گلهای نر و ماده که در انتهای ساقه مجتمع شوند. از ساقه خزنده آن که به نام ریشه ریوند مرسوم است و همچنین برگهای آن استفاده طبی کنند گونه خوراکی این گیاه بنام ریواس مرسوم است راوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریونجو
تصویر ریونجو
موریانه ریوک ارضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریوند
تصویر ریوند
((وَ))
گیاهی است با ساقه سفید و برگ های بزرگ و پهن، مزه ترش دارد و دارای مقدار زیادی ویتامین C می باشد، ریواس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریونجو
تصویر ریونجو
((وَ))
رونجو. رونجه، موریانه. دیوک. ارضه
فرهنگ فارسی معین
از توابع دهستان خانقاه پی سوادکوه، ریحان
فرهنگ گویش مازندرانی