جدول جو
جدول جو

معنی ریواز - جستجوی لغت در جدول جو

ریواز
(ری)
عدالت و داد. (ناظم الاطباء). عدالت. (آنندراج) (از برهان) (از انجمن آرا) ، نظم، طریقه و رسم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ریواز
وضعی شی در موضع لایق
تصویری از ریواز
تصویر ریواز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایواز
تصویر ایواز
(دخترانه)
آراسته و پیراسته
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیواز
تصویر پیواز
لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، آشانه، آشیانه، وکنت، پتواز، وکر، آشیان، بتواز، پدواز، کابوک، تکند، کابک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریواج
تصویر ریواج
ریواس، گیاهی علفی و پایا با ساقه های نازک سفید و ترش مزه که مصرف خوراکی دارد، چکری، زرنیله، ریباس، رواس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایواز
تصویر ایواز
آراسته، پیراسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیواز
تصویر پیواز
شب پره، خفاش، برای مثال در جهان روح کی گنجد بدن / کی شود پیواز هم فرّ همای (مولوی - مجمع الفرس - پیواز)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیواز
تصویر بیواز
خفّاش، جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوش های برجسته، دندان های بسیار تیز و قوۀ بینایی ضعیف که دست و پایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می تواند مثل پرندگان پرواز کند، خربیواز، شب پره، شب یازه، شبکور، مرغ عیسی، شیرمرغ، وطواط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریواس
تصویر ریواس
گیاهی علفی و پایا با ساقه های نازک سفید و ترش مزه که مصرف خوراکی دارد، چکری، زرنیله، ریواج، ریباس، رواس
فریب، حیله، نیرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
بمعنی روار است که خدمتکار زندانیان باشد. (برهان قاطع) (از آنندراج). مصحف زوار است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به زوار شود
لغت نامه دهخدا
(بی)
بیوازه. (انجمن آرا). پیواز. (رشیدی). شب پره که آنرا مرغ عیسی گویند و بعربی خفاش. (از برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). شپره که بتازی خفاش گویند. (رشیدی). مرغ عیسی باشد و آن را خر بیواز نیز گویند. شب پره. (جهانگیری). جانوریست که بشب برون آید وشب پرک و شبانور و شب یازه و مرغ عیسی نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). خفاش. (ناظم الاطباء). جعل گونه ایست ازمن چه، خر بیواز بود بمعنی قسم بزرگ این خفاش. (یادداشت مؤلف) :
در جهان روح کی گنجد بدن
کی شود بیواز هم فر همای.
مولوی.
، اجابت. قبول و ایجاب، و در فرهنگ مولانا محمد کشمیری بمعنی پاسخ مرقوم است. (جهانگیری). اجابت. (صحاح الفرس). قبول و اجابت. (رشیدی). پاسخ و جواب. قبول و پسند، ساکن و آرام. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ریماد، یک نوع جامۀ لطیف، (ناظم الاطباء)، جامه، (شرفنامۀ منیری)، نوعی ازجامۀ لطیف بود و آن را گیماز هم خوانند، (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری)، رجوع به ریمز و ریماد شود
لغت نامه دهخدا
(ری)
رستنی که ریواس نیز گویند. (ناظم الاطباء) (از شرفنامۀ منیری) (از آنندراج). ریباس. ریواس. ریواص. (یادداشت مؤلف) :
ز کوه آرمت کبک کوهساری
زپشته برق و ریواج بهاری.
(ویس و رامین).
غذا سمانی و عدسی و ریواج و... موافق تر باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
زر بستانی از ارکی برداری
ما را گل و باقلی و ریواج آری.
انوری
لغت نامه دهخدا
(ری)
نام رستنی. ریباس. (ناظم الاطباء). ریواج. ریباج. ریویج. ریباس. ریوا. ریونج. ریواص. ریویز. (یادداشت مؤلف). به معنی ریواج است که رستنی مشهور باشد. (برهان) (از آنندراج). گیاهی از تیره ترشکها (هفت بندها) که گونۀ خوراکی ریوند چینی است. ساقه های هوایی و دم برگهای آن محتوی مواد ذخیره ای و اسیدی است و بدین جهت مورد استفادۀ خوراکی قرار می گیرد. ریباس. اشغرغ. اشطیاله. (فرهنگ فارسی معین) :
قلیۀ باقلی و قلیۀ سیب و ریواس
گزری باشد پر کوفتها گرد و صغار.
بسحاق.
- شربت ریواس، شربتی که با عصارۀ ریواس تهیه کنند. (فرهنگ فارسی معین).
، ریا. نفاق. فریب. (ناظم الاطباء) (از برهان). مکر و حیله. (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) :
ای فلک شرم تا کی این نیرنگ
ای جهان توبه تا کی این ریواس.
مسعودسعد (از آنندراج).
می نداری خبر تو ای نسپاس
که به صد بند و حیلت و ریواس.
سنایی.
چه خواهم کرد زرق و هزل و ریواس
نخواهم نیز غافل بود و فرناس.
سنایی.
می و معشوقه را بگزین به عالم
جز این دیگر همه زرق است و ریواس.
سنایی.
به ریواس ار توان لعبت روان کرد
روان نتوان بدو دادن به ریواس.
سنایی.
چرا گوید سنایی از خطیری
نخواهم خورد هزل و زرق و ریواس.
سوزنی.
، افسون. (ناظم الاطباء) (از برهان).
- ریواس دردادن، فریب دادن. گول زدن:
گناه کردن هر خس بدان همی نرسد
که عذر خواهد و خواهد که دردهد ریواس.
سیدحسن غزنوی
لغت نامه دهخدا
(پَ تَ/ تِ)
مکار. حیله گر. (از یادداشت مؤلف) :
چو رشک آورد آب و گرم و نیاز
دژآگاه دیوی بود ریوساز.
فردوسی.
یکی نامه بنویس ای خوشنواز
که ای بیخرد روبه ریوساز.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(رُ)
تصحیفی است از زنوز که قصبه ای است در شهرستان مرند. در نزهه القلوب (چ لیدن ج 3 ص 88) در متن ضبط بالا آمده و در پاورقی نسخه بدلها عبارتند از: زنوز، زثور، زیوه و زنور. رجوع به مأخذ بالا و مادۀ زنوز شود
لغت نامه دهخدا
(ری)
پیرو. (ناظم الاطباء) ، مخفف ریواس که ریباس و ریواج و ریباج نیز گویند. (از شعوری ج 2 ورق 17). رجوع به مترادفات شود
لغت نامه دهخدا
(ری)
ریواس. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از برهان) ، مکر و حیله. دغا. ریو. (ناظم الاطباء) (ازآنندراج) (از برهان). رجوع به ریواس و ریویج شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
اجابت بود یعنی پاسخ دادن. (اوبهی) (فرهنگ اسدی نخجوانی) :
به اومید رفتم بدرگاه اوی
امید مرا جمله پیواز کرد.
بهرامی.
خداوندا دعایم باز پیواز
منم بیچاره و درمانده اهواز.
استاد لطیفی (از شعوری).
رجوع بمادۀ ذیل شود. (ظاهراً مصحف ’پتواز’ است). و نیز رجوع به برهان قاطع چ معین ص 368 ح 7 شود
شب پره را گویند که خفاش باشد و آنرا مرغ مسیحا نیز نامند. (آنندراج). مرغ عیسی. (برهان). خر پیواز:
در جهان روح کی گنجد بدن
که شود پیواز هم فر همای.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(گِ ری زَ / زِ)
هار که مروارید ولعل امثال آن باشد که برشته کشیده باشند. (برهان). چیزی که مرتب چیده شده باشد عموماً و جواهر چیده شده خصوصاً. (شعوری ج 2 ص 314). رجوع به گریواره شود
لغت نامه دهخدا
آراسته و پیراسته، (برهان) (هفت قلزم) (جهانگیری) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دسارت باشد و آن اکتساب از راه ناپسندیده است، (برهان) (ازانجمن آرا) (از آنندراج)، سود و فایدۀ نامشروع و ناحق، (ناظم الاطباء)، در برهان گفته به معنی ... و در فرهنگ ها ندیده ام واﷲ اعلم، (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره ترشکها (هفت بندها) که گونه خوراکی ریوند چینی است. ساقه های هوایی و دمبرگهای آن محتوی مواد ذخیره ای و اسیدی است و بدین جهت مورد استفاده خوراکی قرار میگیرد ریباس اشغرغ اشطیاله. یا شربت ریواس شربتی که با عصاره ریواس تهیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریواس
تصویر ریواس
نفاق، فریب، افسون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیواز
تصویر بیواز
شب پره خفاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریواس
تصویر ریواس
گیاهی است با ساقه سفید و برگ های بزرگ و پهن، مزه ترش دارد و دارای مقدار زیادی ویتامین C می باشد، ریوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیواز
تصویر پیواز
((پِ))
خفاش، شب پره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیواز
تصویر بیواز
شب پره، خفاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایواز
تصویر ایواز
آراسته، پیراسته
فرهنگ فارسی معین
ریواس درخواب غم و اندوه است. اگر بیند که ریواس داشت و میخورد، دلیل که به قدر آن که خورده او را غم و اندوه رسد. اگر بیند که ریواس بفروخت یا به کسی داد، دلیل است از غم و اندوه رسته گردد. جابرمغربی گوید: اگر بیند ریواس میخورد و به طعم شیرین است، دلیل که وی را منفعت رسداز قبل دوست یا از قبل خویش و چون بیند ریواس ترش است، دلیل است پشیمانی خورد در کارها. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب