تیره ای از طایفۀ جانکی سردسیر هفت لنگ، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 75)، از طوایف ناحیۀ سرحدی بلوچستان و مرکب از 5600 خانوار است که در جنوب غربی دزداب الی جنوب کوه تفتان و شوراب مسکن دارند، از چند تیره ترکیب یافته است و از گله داری اعاشه می کنند، زبانشان بلوچی است و نسبت به مذهب بی علاقه می باشند، (از یادداشت مؤلف)
تیره ای از طایفۀ جانکی سردسیر هفت لنگ، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 75)، از طوایف ناحیۀ سرحدی بلوچستان و مرکب از 5600 خانوار است که در جنوب غربی دزداب الی جنوب کوه تفتان و شوراب مسکن دارند، از چند تیره ترکیب یافته است و از گله داری اعاشه می کنند، زبانشان بلوچی است و نسبت به مذهب بی علاقه می باشند، (از یادداشت مؤلف)
خردی و کوچکی، مقابل درشتی، (یادداشت مؤلف)، رحمت و شفقت، (ناظم الاطباء)، ریزش، بخشش و عطا، (از آنندراج)، سرشار، (ناظم الاطباء)، در متن های دیگر دیده نشد
خردی و کوچکی، مقابل درشتی، (یادداشت مؤلف)، رحمت و شفقت، (ناظم الاطباء)، ریزش، بخشش و عطا، (از آنندراج)، سرشار، (ناظم الاطباء)، در متن های دیگر دیده نشد
حاصل مصدر از مادۀ مضارع ریختن (ریز)، همیشه به صورت ترکیب استعمال شود، مانند: پی ریزی، توپ ریزی، خاک ریزی، ساچمه ریزی، طرح ریزی، مجسمه ریزی و غیره، رجوع به هریک از ترکیبات بالا در جای خود شود، - پی ریزی، پی افکنی، (فرهنگ فارسی معین)، - طرح ریزی، نقشه کشی، (فرهنگ فارسی معین)
حاصل مصدر از مادۀ مضارع ریختن (ریز)، همیشه به صورت ترکیب استعمال شود، مانند: پی ریزی، توپ ریزی، خاک ریزی، ساچمه ریزی، طرح ریزی، مجسمه ریزی و غیره، رجوع به هریک از ترکیبات بالا در جای خود شود، - پی ریزی، پی افکنی، (فرهنگ فارسی معین)، - طرح ریزی، نقشه کشی، (فرهنگ فارسی معین)
دهی از بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، 595 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصول عمده آنجا غلات و پنبه و صنایع دستی آنان کرباس بافی و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از بخش فیض آباد شهرستان تربت حیدریه، 159 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصول عمده آنجا غلات و صنایع دستی زنان جوال بافی و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، 595 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصول عمده آنجا غلات و پنبه و صنایع دستی آنان کرباس بافی و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی از بخش فیض آباد شهرستان تربت حیدریه، 159 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصول عمده آنجا غلات و صنایع دستی زنان جوال بافی و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ریخو، ریخن، (ناظم الاطباء)، ریخ زننده، در تداول عامه، آنکه از بیماری و ضعف از آلودن خویش خودداری نکند، که خود باز نداند داشت، که بسیار برنشیند، که جامه پلید کند، (یادداشت مؤلف)، رجوع به ریخو و ریخن شود، سخت ضعیف و حقیر، (یادداشت مؤلف)
ریخو، ریخن، (ناظم الاطباء)، ریخ زننده، در تداول عامه، آنکه از بیماری و ضعف از آلودن خویش خودداری نکند، که خود باز نداند داشت، که بسیار برنشیند، که جامه پلید کند، (یادداشت مؤلف)، رجوع به ریخو و ریخن شود، سخت ضعیف و حقیر، (یادداشت مؤلف)
در اصطلاح تصوف، ذاتی. طبعی. ختمی. (یادداشت مؤلف) : اما حجاب دو است: یکی حجاب رینی... و یکی حجاب غینی و این زود برخیزد... پس حجاب ذاتی که رینی است هرگز برنخیزد و معنی رین و ختم و طبع یکی است... جنید گوید:... رین از جملۀ وطنات است و غین از جملۀ خطرات، وطن پایدار بود و خطر طاری. (کشف المحجوب هجویری ص 5)
در اصطلاح تصوف، ذاتی. طبعی. ختمی. (یادداشت مؤلف) : اما حجاب دو است: یکی حجاب رینی... و یکی حجاب غینی و این زود برخیزد... پس حجاب ذاتی که رینی است هرگز برنخیزد و معنی رین و ختم و طبع یکی است... جنید گوید:... رین از جملۀ وطنات است و غین از جملۀ خطرات، وطن پایدار بود و خطر طاری. (کشف المحجوب هجویری ص 5)
دهی از بخش صفی آباد شهرستان سبزوار، دارای 110 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول عمده آنجا غلات و پنبه و میوه و راه آن اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از بخش صفی آباد شهرستان سبزوار، دارای 110 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول عمده آنجا غلات و پنبه و میوه و راه آن اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور، دارای 402 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول عمده آنجا غلات و صنایع دستی زنان کرباس بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور، دارای 402 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول عمده آنجا غلات و صنایع دستی زنان کرباس بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دریغ. اسب ضعیف و نزار: در دست بنده دریغی دو مانده اند دل روز و شب بدست جو و کاهشان گرو. ظهیرالدین نصر سموری سنجری. برسمش چون بوسه دادم نام رخش روستم زیر لب درچون دریغی سست و لاغر می برم
دریغ. اسب ضعیف و نزار: در دست بنده دریغی دو مانده اند دل روز و شب بدست جو و کاهشان گرو. ظهیرالدین نصر سموری سنجری. برسمش چون بوسه دادم نام رخش روستم زیر لب درچون دریغی سست و لاغر می برم