جدول جو
جدول جو

معنی ریزگی - جستجوی لغت در جدول جو

ریزگی
خردی، کوچکی
تصویری از ریزگی
تصویر ریزگی
فرهنگ فارسی عمید
ریزگی
خردی، کوچکی
تصویری از ریزگی
تصویر ریزگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ / شِ)
رادیکال. (لغات فرهنگستان). رجوع به رادیکال شود
لغت نامه دهخدا
خردی و کوچکی، مقابل درشتی، (یادداشت مؤلف)، رحمت و شفقت، (ناظم الاطباء)، ریزش، بخشش و عطا، (از آنندراج)،
سرشار، (ناظم الاطباء)، در متن های دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
حاصل مصدر از مادۀ مضارع ریختن (ریز)، همیشه به صورت ترکیب استعمال شود، مانند: پی ریزی، توپ ریزی، خاک ریزی، ساچمه ریزی، طرح ریزی، مجسمه ریزی و غیره، رجوع به هریک از ترکیبات بالا در جای خود شود،
- پی ریزی، پی افکنی، (فرهنگ فارسی معین)،
- طرح ریزی، نقشه کشی، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
منسوب به ریگ، ریگدار، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، 595 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصول عمده آنجا غلات و پنبه و صنایع دستی آنان کرباس بافی و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از بخش فیض آباد شهرستان تربت حیدریه، 159 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصول عمده آنجا غلات و صنایع دستی زنان جوال بافی و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تیره ای از طایفۀ جانکی سردسیر هفت لنگ، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 75)، از طوایف ناحیۀ سرحدی بلوچستان و مرکب از 5600 خانوار است که در جنوب غربی دزداب الی جنوب کوه تفتان و شوراب مسکن دارند، از چند تیره ترکیب یافته است و از گله داری اعاشه می کنند، زبانشان بلوچی است و نسبت به مذهب بی علاقه می باشند، (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ / زِ)
هوایی باشد متصل و مماس زمین که از غایت سرما فسرده گردد و مانند برفی در نهایت ریزگی و تنکی به زمین بریزد و اکثر در شبهای خنک یا در اول و در آخر روز که سرما بیشتر باشد بهم میرسد. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
علامت رادیکال و آن نشانه استخراج ریشه دوم یا ریشه چند ام مقدار واقع در زیر رادیکال یا ریشگی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریشگی
تصویر ریشگی
رادیکال
فرهنگ واژه فارسی سره