معنی ریشگی - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با ریشگی
ریشگی
ریشگی
علامت رادیکال و آن نشانه استخراج ریشه دوم یا ریشه چند ام مقدار واقع در زیر رادیکال یا ریشگی است
فرهنگ لغت هوشیار
ریشگی
ریشگی
رادیکال. (لغات فرهنگستان). رجوع به رادیکال شود
لغت نامه دهخدا
بیشگی
بیشگی
منسوب به بیشه. (یادداشت مؤلف) : و گوشت مرغ آبی و بیشگی فضول بسیار دارد. (الابنیه عن حقایق الادویه). رجوع به بیشه شود
لغت نامه دهخدا
ریشمی
ریشمی
ریشمینه. ابریشمین. (ازناظم الاطباء). ریشمی و ریشمینه از عالم پشمی و پشمینه. (از آنندراج). رجوع به ریشمینه و ابریشمی شود
لغت نامه دهخدا
ریشی
ریشی
ریش بودن، مجروح بودن، زخمی بودن، زخم بودن، جراحت داشتن، (از یادداشت مؤلف) : اربیاسوس گوید: طویل (از زراوند) ریشی رحم را موافق تر است، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
ریشی
ریشی
دهی از بخش صفی آباد شهرستان سبزوار، دارای 110 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول عمده آنجا غلات و پنبه و میوه و راه آن اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.