جمع واژۀ ریطه، (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (دهار) (ناظم الاطباء)، جمع واژۀ ریطه به معنی چادر یک لخت یا هر جامۀ نرم و تنک که زنان بر سر اندازند یا عام است، (آنندراج)، رجوع به ریطه شود
جَمعِ واژۀ رَیطَه، (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (دهار) (ناظم الاطباء)، جَمعِ واژۀ ریطه به معنی چادر یک لخت یا هر جامۀ نرم و تنک که زنان بر سر اندازند یا عام است، (آنندراج)، رجوع به ریطه شود
روضه ها، مطالب و اشعاری که در سوگواری و عزاداری بالای منبر می خوانند، باغ ها، گلستان ها، گلزارها، سبزه زارها، مرغزارها، کنایه از قبور بزرگان دینی، بهشت ها، جمع واژۀ روضه
روضه ها، مطالب و اشعاری که در سوگواری و عزاداری بالای منبر می خوانند، باغ ها، گلستان ها، گلزارها، سبزه زارها، مرغزارها، کنایه از قبور بزرگان دینی، بهشت ها، جمعِ واژۀ روضه
رشته هایی که استخوان ها یا غضروف ها را به هم پیوند می دهد، مهمان سرای میان راه، کاروان سرا، خانقاه یا مکانی برای سکونت طلاب و درویشان، کنایه از دنیا، جهان
رشته هایی که استخوان ها یا غضروف ها را به هم پیوند می دهد، مهمان سرای میان راه، کاروان سرا، خانقاه یا مکانی برای سکونت طلاب و درویشان، کنایه از دنیا، جهان
نام سردار حبشی است که از طرف پادشاه حبشه کشور یمن را فتح کرد و بر آنجا مستولی گردید و ابرهۀ معروف در سپاه او بوده پس از چند سال که اریاط بر یمن حکومت کرد ابرهه با وی مخالفت کرده او را بکشت و خود بر یمن فرمانروائی یافت، دریای هند باصطلاح قدما، دریای عمان. (ایران باستان ص 1782) ، خلیج فارس. (ایران باستان ص 481 و659). هرودوت بحر احمر، عمان و خلیج فارس را بدین نام خوانده است. (ایران باستان ص 448 و 462 و 631)
نام سردار حبشی است که از طرف پادشاه حبشه کشور یمن را فتح کرد و بر آنجا مستولی گردید و ابرهۀ معروف در سپاه او بوده پس از چند سال که اریاط بر یمن حکومت کرد ابرهه با وی مخالفت کرده او را بکشت و خود بر یمن فرمانروائی یافت، دریای هند باصطلاح قدما، دریای عمان. (ایران باستان ص 1782) ، خلیج فارس. (ایران باستان ص 481 و659). هرودوت بحر احمر، عمان و خلیج فارس را بدین نام خوانده است. (ایران باستان ص 448 و 462 و 631)
رشته، پیوند، نسج غضروفی و لیفی شکل که سبب ارتباط انساج مختلف و استحکام آن ها در جای خود می شوند، گروه اسبان، گروه سواران، جایی که در کنار جاده جهت استفاده کاروانیان سازند، کاروان سرا، جمع رباطات
رشته، پیوند، نسج غضروفی و لیفی شکل که سبب ارتباط انساج مختلف و استحکام آن ها در جای خود می شوند، گروه اسبان، گروه سواران، جایی که در کنار جاده جهت استفاده کاروانیان سازند، کاروان سرا، جمع رباطات