معنی ریات - جستجوی لغت در جدول جو

ریات

فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریتا — تصویر ریتا

(دخترانه)

مروارید

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از ریاض — تصویر ریاض

(پسرانه)

روضه ها، باغها

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از ذریات — تصویر ذریات

ذریه ها، فرزندها، نسل ها، فرزندان ها، جمع واژۀ ذریه

فرهنگ فارسی عمید

(ذُرْ ری یا)

جمع واژۀ ذریّه:
دیگر روز ابلیس بصحرا بیرون رفت و تختی از آهن بنهاد و از ذریات خود یکی را بنشاند. (قصص الانبیاء ص 132).
همچو آن ابلیس و ذریّات او
با خدا در جنگ واندر گفتگو.
مولوی

لغت نامه دهخدا

(بَ ری یا)

جمع واژۀ بریّه. (منتهی الارب). رجوع به بریه شود، تابه ای که از گل سازند و بر زبر آن نان پزند. (از آنندراج). بریزن. برزن

لغت نامه دهخدا

(حُرْ ریا)

نام موضعی است در شعر قتال. (معجم البلدان)

لغت نامه دهخدا

(حَ ری یا)

جمع واژۀ حریّه. سزاواران (از زنان)

لغت نامه دهخدا

(قُ رَیْ یا)

یکی از منازل طی است. سکونی گوید: از وادی قری تا تیماء چهار شب و از تیماء تا قریات سه یا چهار شب مسافت است. وی گوید: قریات نام دومه و سکاکه و قاره است. (از معجم البلدان)

لغت نامه دهخدا

تصویری از دیات — تصویر دیات

جمع دیه، خونبها ها عدد اصلی (10) پس از نه دو پنج عشره

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از رایت — تصویر رایت

پرچم، علامت نصب شده درجائی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از رایات — تصویر رایات

جمع رایه، درفش ها جمع رایت درفشها بیرقها علمها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ریاش — تصویر ریاش

جمع ریش، پرهای مرغ جامه پاکیزه، فراخی سال

فرهنگ لغت هوشیار

شکسته از هم ریخته ریزه ریزه، ریزه گیاه، کهنه حطام، از هم پاشیده شده ریزه ریزه شده، پوسیده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از رعات — تصویر رعات

نگهدارندگان، حارسان، چوپانان

فرهنگ لغت هوشیار

سیراب، تر و تازه، فراوانی سیراب مقابل عطشان، تر و تازه شاداب جمع رواء

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از روات — تصویر روات

جمع راوی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آیات — تصویر آیات

نشانها، علامتها، جمع آیه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ریاط — تصویر ریاط

جمع ریطه، رگوها رگوگ ها چادرها که زنان بر خود کشند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ذریات — تصویر ذریات

نسل فرزندان جمع ذراری و ذریات

فرهنگ لغت هوشیار

یکنوع پول مسکوک که سابقا در ایران رواج داشته و معادل با یک قران و پنجشاهی بوده است

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ریاع — تصویر ریاع

افزون شدن، فراوان گشتن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بیات — تصویر بیات

شب زنده داری

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ریبت — تصویر ریبت

بدگمانی تهمت، اضطراب قلق، شک گمان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ریاضت — تصویر ریاضت

رنج و تعب و زحمت و محنت، رنج کشیدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ریاض — تصویر ریاض

جمع روضه، مرغزارها روادها بوستان ها جمع روضه باغها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ریخت — تصویر ریخت

شکل و قیافه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ذریات — تصویر ذریات

((ذُ رّ یّ))

جمع ذریه

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ریاست — تصویر ریاست

سرپرستی

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از هیات — تصویر هیات

انجمن

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از ریاضت — تصویر ریاضت

ورزیدن

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از آیات — تصویر آیات

نشانه ها، نشانی ها، نشانه ها، نشان ها

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از ریخت — تصویر ریخت

شکل، قیافه، هیئت، شکل

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از حیات — تصویر حیات

زندگی

فرهنگ واژه فارسی سره

حسنات، عام المنفعه

فرهنگ واژه مترادف متضاد