وادیی است به طائف. (منتهی الارب). گویند نام وادیی است در طایف ونیز گویند کوهی است در حجاز. زمخشری گوید: مفازه ای است که در مسافت دو روز از مکه واقع شده و امروز طایفۀ عدوان در آنجا سکونت دارد. (از معجم البلدان)
وادیی است به طائف. (منتهی الارب). گویند نام وادیی است در طایف ونیز گویند کوهی است در حجاز. زمخشری گوید: مفازه ای است که در مسافت دو روز از مکه واقع شده و امروز طایفۀ عدوان در آنجا سکونت دارد. (از معجم البلدان)
بیخ صلیانیه. که نباتی است دشتی. (منتهی الارب). بیخ بریدۀ صلیانیه که نباتی است دشتی. (آنندراج) (از اقرب الموارد). بیخ بریدۀ صلیان. (ناظم الاطباء). صدف البواسیر. (یادداشت مؤلف) (از تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به صدف البواسیر و صلیانیه شود، زانو یا جای باریکی ساق و ذراع ستور یا آرنج از هر حیوان. ج، رکبات و رکبات و رکبات و رکب. و کذلک کل ماکان علی فعله الا فی ذوات الیاء فانهم لایحرکون موضع العین منه بالضم و کذلک فی المضاعف. (منتهی الارب). زانو. جای باریکی ساق. ذراع ستور. (ناظم الاطباء). زانو. (دهار) (آنندراج) (از معجم البلدان). پیوندگاه میان قسمت پایین اطراف ران و قسمت بالای ساق پا، و گویند آرنج ذراع ازهر چیز. و در مثل است: ’شر الناس من ملحه علی رکبه’برای کسی که زود خشمگین شود و نیز برای اشخاص بیوفازده می شود. (از اقرب الموارد). رجوع به زانو شود. - رکبهالدجاجه (اصطلاح نجوم) ، با رکبهالرامی دوستاره اند. (از اقرب الموارد). رجوع به رکبهالرامی شود. - رکبهالراس، روشن ترین ستارۀ صورت قوس که بر زانوی راست اسب است. (یادداشت مؤلف). رجوع به قوس شود. - رکبهالرامی. (اصطلاح نجوم). با رکبهالدجاجه دو ستاره اند. (از اقرب الموارد). رجوع به ترکیب رکبهالدجاجه شود
بیخ صلیانیه. که نباتی است دشتی. (منتهی الارب). بیخ بریدۀ صلیانیه که نباتی است دشتی. (آنندراج) (از اقرب الموارد). بیخ بریدۀ صلیان. (ناظم الاطباء). صدف البواسیر. (یادداشت مؤلف) (از تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به صدف البواسیر و صلیانیه شود، زانو یا جای باریکی ساق و ذراع ستور یا آرنج از هر حیوان. ج، رُکبات و رُکُبات و رُکَبات و رُکَب. و کذلک کل ماکان علی فُعلَه الا فی ذوات الیاء فانهم لایحرکون موضع العین منه بالضم و کذلک فی المضاعف. (منتهی الارب). زانو. جای باریکی ساق. ذراع ستور. (ناظم الاطباء). زانو. (دهار) (آنندراج) (از معجم البلدان). پیوندگاه میان قسمت پایین اطراف ران و قسمت بالای ساق پا، و گویند آرنج ذراع ازهر چیز. و در مثل است: ’شر الناس من ملحه علی رکبه’برای کسی که زود خشمگین شود و نیز برای اشخاص بیوفازده می شود. (از اقرب الموارد). رجوع به زانو شود. - رکبهالدجاجه (اصطلاح نجوم) ، با رکبهالرامی دوستاره اند. (از اقرب الموارد). رجوع به رکبهالرامی شود. - رکبهالراس، روشن ترین ستارۀ صورت قوس که بر زانوی راست اسب است. (یادداشت مؤلف). رجوع به قوس شود. - رکبهالرامی. (اصطلاح نجوم). با رکبهالدجاجه دو ستاره اند. (از اقرب الموارد). رجوع به ترکیب رکبهالدجاجه شود
زانو. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). رکبه، محل اتصال ران و ساق پا. زانو. (از فرهنگ فارسی معین) : هر روز از رقبۀ صبح تا رکبۀ رواح و از خروج ظلام تا دخول شام بر مسند مظالم نشستی. (سندبادنامه ص 36). رجوع به رکبه شود
زانو. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). رکبه، محل اتصال ران و ساق پا. زانو. (از فرهنگ فارسی معین) : هر روز از رقبۀ صبح تا رکبۀ رواح و از خروج ظلام تا دخول شام بر مسند مظالم نشستی. (سندبادنامه ص 36). رجوع به رکبه شود
رجوع به مرکب و مرکبه و مرکبات شود. - اعضای مرکبه، اعضای آلیه. رجوع به ’اعضاء’ و ’آلیه’ شود. - حمی مرکبه، تبی که سبب آن دو خلط باشد یا بیشتر. (بحر الجواهر). - قضیۀ مرکبه، عبارت از قضیۀ موجبه ای است که معنای آن مرکب از دو قضیه باشد یکی موجبه و دیگری سالبه. مثال: کل انسان ضاحک لا دائماً، زیرا لادوام اشارت به قضیۀ دیگر است که سالبه است. قضایای مرکبه هفت اند: شرطیۀ خاصه، عرفیۀ خاصه، وقتیه، منتشره، وجودیه لاضروریه، ممکنۀ خاصه، وجودیۀ لادائمه. (فرهنگ علوم عقلی از دستور العلماء)
رجوع به مرکب و مرکبه و مرکبات شود. - اعضای مرکبه، اعضای آلیه. رجوع به ’اعضاء’ و ’آلیه’ شود. - حمی مرکبه، تبی که سبب آن دو خلط باشد یا بیشتر. (بحر الجواهر). - قضیۀ مرکبه، عبارت از قضیۀ موجبه ای است که معنای آن مرکب از دو قضیه باشد یکی موجبه و دیگری سالبه. مثال: کل انسان ضاحک لا دائماً، زیرا لادوام اشارت به قضیۀ دیگر است که سالبه است. قضایای مرکبه هفت اند: شرطیۀ خاصه، عرفیۀ خاصه، وقتیه، منتشره، وجودیه لاضروریه، ممکنۀ خاصه، وجودیۀ لادائمه. (فرهنگ علوم عقلی از دستور العلماء)
کف شیر، مایه ماست، مانده شیر افزود بر آرش های روبه: نیاز، درویشی، سرگشتگی جانوری است از رده پستانداران گوشتخوار از نوع سگ. پوستش برنگهای سیاه سرخ زرد و بسیار نرم است و آنرا آستر جامه کنند. دمی بزرگ و پر مو دارد و به حیله گری مشهور است. یا روباه زرد آفتاب خورشید
کف شیر، مایه ماست، مانده شیر افزود بر آرش های روبه: نیاز، درویشی، سرگشتگی جانوری است از رده پستانداران گوشتخوار از نوع سگ. پوستش برنگهای سیاه سرخ زرد و بسیار نرم است و آنرا آستر جامه کنند. دمی بزرگ و پر مو دارد و به حیله گری مشهور است. یا روباه زرد آفتاب خورشید
سبوسه سر شوره سر زه نیام، توره سر آشی که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک پزند و آن چنانست که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف نمایند سرکه با آش سرکه
سبوسه سر شوره سر زه نیام، توره سر آشی که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک پزند و آن چنانست که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف نمایند سرکه با آش سرکه
نگهبانی، ترس، بی فرزندی، خود ساختگی خود بزرگی تله پلنگ، زمین بی سود زمین بی بهره بن گردن، برده، زمین ده، دارندگی زمین، زمین ورستادی گردن جمع رقاب رقبات، بنده غلام، زمین و ملکی که به کسی داده شود که مادام العمر از آن بهره مند شود، حق مالکیت نسبت به زمین، از زمان صفویان ببعد) رقبه (در زبان فارسی بمعنی چند ده واقع در چند بلوک یا ناحیه و مخصوصا دههایی که مجموعا تشکیل یک واحد از املاک موقوفه را میدهد بکار رفته
نگهبانی، ترس، بی فرزندی، خود ساختگی خود بزرگی تله پلنگ، زمین بی سود زمین بی بهره بن گردن، برده، زمین ده، دارندگی زمین، زمین ورستادی گردن جمع رقاب رقبات، بنده غلام، زمین و ملکی که به کسی داده شود که مادام العمر از آن بهره مند شود، حق مالکیت نسبت به زمین، از زمان صفویان ببعد) رقبه (در زبان فارسی بمعنی چند ده واقع در چند بلوک یا ناحیه و مخصوصا دههایی که مجموعا تشکیل یک واحد از املاک موقوفه را میدهد بکار رفته