- رکبه
- زانو، آرنج از هر جانور ، سواری محل اتصال ران و ساق پا زانو جمع رکب رکبات
معنی رکبه - جستجوی لغت در جدول جو
- رکبه
- محل اتصال ساق پا و ران، زانو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرکبه در فارسی مونث مرکب درآمیزنده مونث مرکب جمع مرکبات. مونث مرکب: اجزاء مرکبه یک شی جمع مرکبات
تراز، رده، دهناد، رسته
مادراندر زن پدر. مونث راب: زن پدر زن بابا مامندر
مونث راکب سوار سواره مونث راکب
پایه، مقام، درجه
زمین فراخ، پیش خانه، گشادگی جای
اسپست تر (یونجه تر)
یازش گراه گرایش
رشبه آوند نارگیلی کشکول
خمش و خاست ها خم خاست، مغاک
جنبش
پا جوش کویک، هوشیاری دور اندیشی، دانایی، خرد ورزی، ایستایی خرد
گشادگی سرای، مانده ترید
کف شیر، مایه ماست، مانده شیر افزود بر آرش های روبه: نیاز، درویشی، سرگشتگی جانوری است از رده پستانداران گوشتخوار از نوع سگ. پوستش برنگهای سیاه سرخ زرد و بسیار نرم است و آنرا آستر جامه کنند. دمی بزرگ و پر مو دارد و به حیله گری مشهور است. یا روباه زرد آفتاب خورشید
چاه آب دار
آبخوری چرمی، دولک دول کوچک، بنک جوش (بنک قهوه)، کشتی، آوند شیره کشی مشک خرد نیمه مشک، کوزه آبخوری جمع رکاء رکوات
نگهبانی، ترس، بی فرزندی، خود ساختگی خود بزرگی تله پلنگ، زمین بی سود زمین بی بهره بن گردن، برده، زمین ده، دارندگی زمین، زمین ورستادی گردن جمع رقاب رقبات، بنده غلام، زمین و ملکی که به کسی داده شود که مادام العمر از آن بهره مند شود، حق مالکیت نسبت به زمین، از زمان صفویان ببعد) رقبه (در زبان فارسی بمعنی چند ده واقع در چند بلوک یا ناحیه و مخصوصا دههایی که مجموعا تشکیل یک واحد از املاک موقوفه را میدهد بکار رفته
گمان شک (پارسی است)، چفته (اتهام)، تاسگی
ترسیدن
زه (نطفه)
سبوسه سر شوره سر زه نیام، توره سر آشی که از سرکه و گوشت و بلغور و میوه خشک پزند و آن چنانست که گندم را بلغور کنند و در سرکه بخیسانند و خشک کنند و هر وقت که خواهند صرف نمایند سرکه با آش سرکه
پایه، مقام، درجه، منزلت
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رومه، رنب
مفرد واژۀ رقاب، گردن، جمع رقبات، کنایه از ملک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد
مشک کوچک، ظرف چرمی کوچک برای آب خوردن
روباه، پستانداری گوشت خوار از خانوادۀ سگ ها با گوش های بلند، پوزۀ دراز و موهای نرم
اندوه کشنده گلو گیر خانه کوچک کلبه، حجره دکان. سبزک کلاغ سبز
مکبه در فارسی: سر پوش سر پوش: (آن طبق بیاوردند و از دور مکبه برداشتند) (بیهقی. فض. 188)
نکبت در فارسی پلاسک هولشک خواری نگوساری، رنج
((رُ بَ یا بِ))
فرهنگ فارسی معین
درجه، منزلت، مقام، درجه ای از درجات اداری، فرهنگی، قضایی یا نظامی که حقوق ماهیانه خاص به حساب آن تعلق می گیرد. اشل، پایه، جمع رتب