جدول جو
جدول جو

معنی رژم - جستجوی لغت در جدول جو

رژم(رَ ژَ)
رزم و جنگ و نبرد و پیکار و حرب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
رژم
رزم و جنگ و نبرد و پیکار و حرب
تصویری از رژم
تصویر رژم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رام
تصویر رام
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام چوبین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رزم
تصویر رزم
جنگ، نبرد، پیکار، رزمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمم
تصویر رمم
رمّه، استخوان پوسیده
فرهنگ فارسی عمید
گردنه گریوه کتل بش بند سر کوه، زمین پست و بلند. یا سر پژ گرفتن، (ظاهرا بصورت سخریه و استهزا) کار را بکمال رساندن باشد از خوب یا زشت مثل اینکه امروز گویند: (معرکه کردی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روم
تصویر روم
خواستن و جستن، نرمه گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریم
تصویر ریم
چرک کثافت، چرک بدن یا جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزم
تصویر رزم
جنگ، محاربه و مقاتله، جدال و حرب و نبرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رژد
تصویر رژد
بسیار خوار پر خور اکول، حریص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رغم
تصویر رغم
کراهت داشتن چیزی را، به خاک آلوده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رژیم
تصویر رژیم
طرز، قاعده، روش
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رمه، ریسمان پوسیده، جمع رمه، استخوان های پوسیده، چوبخوارک ها، مورچه های پردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنم
تصویر رنم
آواز، سرایش (تک ندارد) زنان نیک سرای زنان سرود خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقم
تصویر رقم
خط، نوشته، عدد، نشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکم
تصویر رکم
ابر انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشم
تصویر رشم
نوشتن، نگاشتن، مهرکردن انبار، نشان نشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعم
تصویر رعم
پیه
فرهنگ لغت هوشیار
ریسمانی که بنایان براستی آن دیوار سازند رزه پهنا، ریسمانی که دو سر آن را بر جایی بندند و بر آن جامه و لنگی و رختهای شسته اندازند تا خشک شود سازو، عبور صفهای سربازان از برابر فرمانده دفیله
فرهنگ لغت هوشیار
شیر ستبر شیر دفزک، مهربانی، دوستی، نرمی، لاشخوار کرکس از پرندگان بازی با کودک، نرماندن نرم گردانیدن، آسان کردن سخن
فرهنگ لغت هوشیار
روان، ناکس، لبریز دیگ، مفروانی مف آب بینی پریشانی پراکندگی، جمع رذوم، روان گشته ها، لبریزها
فرهنگ لغت هوشیار
اثر، علامت، نشان، روش، آئین، عادت، طریق، دستور، وضع، قواعد، مقررات کشیدن شکل یا خطی بر روی کاغذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضم
تصویر رضم
شیاراندن شیار کردن، بر هم نهادن، سنگ چنی، بر زمین زدن
فرهنگ لغت هوشیار
سنگسار کردن، دشنام دادن، نفرین کردن، از نزد خود راندن، سخن گفتن از روی خیال و گمان
فرهنگ لغت هوشیار
زاهدان بچه، جای بچه در شکم، بچه دان، خویشاوندی، خویشی مهربانی و عطوفت و شفقت و غمخواری و نرم دلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتم
تصویر رتم
کوبیدن، شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رام
تصویر رام
نرم، آرام، فرمانبردار، خوگرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دژم
تصویر دژم
پژمان و اندوهگین از غم و پژمرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بژم
تصویر بژم
شبنم، یا بمعنی بخار بامداد که روی زمین را بپوشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردم
تصویر ردم
سد کردن، بستن در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحم
تصویر رحم
بخشایش، دلسوزی، زهدان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رژیم
تصویر رژیم
سازگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رسم
تصویر رسم
آیین، هنجار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رزم
تصویر رزم
مخاصمه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رام
تصویر رام
آهل، اهلی
فرهنگ واژه فارسی سره