جدول جو
جدول جو

معنی رپو - جستجوی لغت در جدول جو

رپو
فرانسوی ایستش زبانزد فرزانی
تصویری از رپو
تصویر رپو
فرهنگ لغت هوشیار
رپو
آبکی، غذای رقیق و کم مایه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رئو
تصویر رئو
(پسرانه)
مهربان، عاطفه، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرو
تصویر پرو
(دخترانه)
پروین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ریو
تصویر ریو
(پسرانه)
ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی و داماد طوس سپهسالار ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رگو
تصویر رگو
پارچۀ کهنه، لته، تکه ای از پارچه یا جامه، جامۀ یک لا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکو
تصویر رکو
کرباس، برای مثال بدخواه تو را حادثه چون سایه ملایم / زاین رنگ نیامد به از این هیچ رکویی (انوری - مجمع الفرس - رکو)
پارچۀ کهنه، لته، تکه ای از پارچه یا جامه، جامۀ یک لا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تپو
تصویر تپو
تاپو، ظرف سفالی بزرگ که در آن غله یا آرد بریزند، خمره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربو
تصویر ربو
پشته، تپه، جماعت مردم، در پزشکی تنگی نفس، آسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهو
تصویر رهو
طریقه، قاعده، روش، پی و نشان، در روایات، کوهی در سرندیب که آدم از بهشت بر آن کوه فرود آمد، برای مثال به کوه رهو برگرفتند راه / چه کوهی بلندیش بر چرخ و ماه (اسدی - لغت نامه - رهو)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرو
تصویر پرو
آزمایش لباس دوخته شده بر تن مشتری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمو
تصویر رمو
رموک، بسیار رمنده، رم کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهو
تصویر رهو
آهسته و نرم راه رفتن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
بمعنی رپد است که گیاهی باشد که چرنده را خوردن آن مست کند. (برهان) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تْرُ / تِ رُ پُ)
نام آلمانی اپاوا، یکی از شهرهای چکسلواکی، کنگرۀ ترپو، که از 20 اکتبر تا 20 دسامبر 1820 میلادی با حضور پادشاه پروس و امپراطور اتریش، روسیه، انگلستان و فرانسه تشکیل گردید و در مسائل ایتالیا و مخصوصاً ناپل که مردم آن ناحیه علیه پادشاه خود فردیناند پنجم قیام کرده بودند رسیدگی کرد
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ده کوچکی است از دهستان اشکور علیا، در بخش رودسر شهرستان لاهیجان که 38 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دپو
تصویر دپو
فرانسوی نهشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپو
تصویر چپو
تاخت و تاراج و یغما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرو
تصویر پرو
مدرک، سند، نشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریو
تصویر ریو
حیله فریب، نیرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهو
تصویر رهو
روش، طریقه، طرز، قاعده، پی و نشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رگو
تصویر رگو
تکه از پارچه یا جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنو
تصویر رنو
شاد، یکسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفو
تصویر رفو
پیوند جامه، رفو کردن، جامه دوختن، پارگی و سوراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقو
تصویر رقو
ریگ، توده گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکو
تصویر رکو
جامه کهنه سوده شده لته، کرباس، چادر شب یک لخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشو
تصویر رشو
پاره دادن بد گند دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخو
تصویر رخو
نرم و سست از هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که به جهت اعمال زشت بدنام گردد بی حرمت بی عزت بی آبرو بد نام مفتضح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجو
تصویر رجو
امید داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحو
تصویر رحو
آسیا ساختن، گرداندن آسیا، گردشدن مار چنبر زدن مار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربو
تصویر ربو
پشته و بلندی، نفس بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رپس
تصویر رپس
فرانسوی ناژک از پارچه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قپو
تصویر قپو
ترکی دروازه ترکی قاپو دروازه دروازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربو
تصویر ربو
آسم
فرهنگ واژه فارسی سره