معنی رکو رکو کرباس، برای مثال بدخواه تو را حادثه چون سایه ملایم / زاین رنگ نیامد به از این هیچ رکویی (انوری - مجمع الفرس - رکو)پارچۀ کهنه، لته، تکه ای از پارچه یا جامه، جامۀ یک لا تصویر رکو فرهنگ فارسی عمید