- رَمَى
- پرتاب کردن، پرتاب، دور انداختن، شلّیک کردن، انداختن، نیزه انداختن
معنی رَمَى - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرتاب کردن، پرتاب
دیدن، نظر
کور کردن، عموی پدری من
شرح دادن، او روایت کرد، خاموش کردن
پرستاری کردن، چرا، حمایت کردن
پرتاب کردن، پرتاب
سنگ پرتاب کردن، سنگی پرتاب کرد