روبارو، رو به رو، برابر هم، روی در روی، در مقابل، برای مثال مهتری گر به کام شیر در است / شو خطر کن ز کام شیر بجوی ی یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه / یا چو مردانت مرگ رویاروی (حنظلۀ بادغیسی - شاعران بی دیوان - ۴)
روبارو، رو به رو، برابر هم، روی در روی، در مقابل، برای مِثال مهتری گر به کام شیر در است / شو خطر کن ز کام شیر بجوی ی یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه / یا چو مردانْتْ مرگ رویاروی (حنظلۀ بادغیسی - شاعران بی دیوان - ۴)
مواجه و روبروی و مقابل، (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف) : یا بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی، حنظلۀ بادغیسی، خوبیش از بهار زیباروی خانه و باغ برده رویاروی، نظامی
مواجه و روبروی و مقابل، (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف) : یا بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی، حنظلۀ بادغیسی، خوبیش از بهار زیباروی خانه و باغ برده رویاروی، نظامی
روبرو، مقابل، مواجه، (ناظم الاطباء)، محاذی: و شرغ با سکجکت روباروی است، (تاریخ بخارا ص 16)، حمله روباروی باید کرد چون شیر عرین روبه آسا چند از این در هر پسی دستان و فن، اثیر اخسیکتی، قباله، روباروی، رأیته قبیلاً، یعنی روباروی و آشکارا دیدم او را، (منتهی الارب)، و رجوع به روبرو و روبارو شود
روبرو، مقابل، مواجه، (ناظم الاطباء)، محاذی: و شرغ با سکجکت روباروی است، (تاریخ بخارا ص 16)، حمله روباروی باید کرد چون شیر عرین روبه آسا چند از این در هر پسی دستان و فن، اثیر اخسیکتی، قُباله، روباروی، رأیته قَبیلاً، یعنی روباروی و آشکارا دیدم او را، (منتهی الارب)، و رجوع به روبرو و روبارو شود