جدول جو
جدول جو

معنی روگا - جستجوی لغت در جدول جو

روگا
صحرا، دشت وسیع، اولین بار به سوی مکان ناشناخته ای رهسپار.، پاتوق، مکانی که محل آمد و شد فرد باشد، دشت وسیع صحرا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رویا
تصویر رویا
(دخترانه)
روینده، رؤیا، مجموعه ای از تصاویر افکار و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن می گذرد، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال می یابد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روما
تصویر روما
(دخترانه و پسرانه)
آسمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشا
تصویر روشا
(دخترانه)
روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روژا
تصویر روژا
(دخترانه)
ستاره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روجا
تصویر روجا
(دخترانه)
ستاره صبح در گویش مازندرانی، درخشان ترین ستاره شب، آخرین ستاره که تا سپیده صبح میدرخشد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رویا
تصویر رویا
روینده، آنچه از زمین می روید مانند گیاه، آنچه رشد و نمو می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روسا
تصویر روسا
رئیس ها، سرورها، سردارها، پیشواها، مهتر قوم، جمع واژۀ رئیس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یوگا
تصویر یوگا
مجموعه ای از تمرین های فیزیکی برای کسب قدرت روحی، در آیین هندو، انجام تمرینات و ریاضت های طاقت فرسا و اعمال حیرت انگیز منافی اصول علمی و ساختمان فیزیکی بدن انسان برای تزکیۀ نفس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمگا
تصویر رمگا
مادیان، اسب ماده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویا
تصویر رویا
آنچه شخص در خواب می بیند، حلم، بوشاسب، بشاسب، بوشپاس، گوشاسب،
آنچه واقعیت ندارد
رؤیای صادق (صادقه): حقایقی که در خواب دیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
ایوانی که پیشگاه آن باز و گشاده باشد. (ناظم الاطباء). تالاری که پیشگاه آن باز باشد. (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار واقع در 16هزارگزی جنوب غربی شهسوار و 5هزارگزی جنوب راه شوسۀ شهسوار به رامسر، در دشت واقع است و هوایی معتدل مرطوب دارد، سکنۀ آن 140 تن است، آب آن از رود خانه چالکرود تأمین می شود، و محصولش برنج و مرکبات، و شغل مردم زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
یا روثا. رودی است بر جنوب روس، و از کوهی که برسرحد است میان بجناک و مجغری و روس برود، آنگه اندرمیان حد روس افتد و به صقلاب رود، آنگه به شهر خردآب رسد از صقلاب و اندر کشتها و گیاه خوارهای ایشان بکارشود. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 47 و 87 و 188)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دیه های دجیل بغداد، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
یا روها، نامی است که عربان به شهر ادس دادند و ارامنه آن را اوررا مینامیدند و بعقیدۀ عربان قدیمیترین شهر آسیاست و اکنون این شهر را اورفا نامند، رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2629 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
در منتهی الارب روحاء و در معجم البلدان روحا (مقصور) آمده است. دهی است از مضافات رحبۀ شام. (منتهی الارب). از قرای رحبه است و مردم آن روحا (مقصور) تلفظ میکنند و منسوب بدان روحانی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
مرضی جلدی در اطفال. نام مرضی است که بیشتر در پشت گوش کودکان نوزاد و شیرخوارگان پیدا شود و چون به مداوای آن نکوشند گاهی به هلاکت کشد. سعفه. شیرینه. اگزما. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
بمعنی روباه تربک است که به عربی عنب الثعلب خوانند، (برهان قاطع) (آنندراج)، تاجریزی، عنب الثعلب، (ناظم الاطباء)، حب الفنا، (از برهان قاطع ذیل روباه تربک)، رجوع به روباه تربک و عنب الثعلب وتاجریزی شود، روباه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
روینده و هر چیز که از زمین روید، (ناظم الاطباء) (برهان)، روینده، (انجمن آرا) (آنندراج) :
قیاس از درختان رویا چه گیری،
خاقانی،
ز یک چشمه رویا شده دانه شان
دو چشمه شده آسیاخانه شان،
نظامی
لغت نامه دهخدا
اسم سریانی عنب الثعلب است، (از اختیارات بدیعی) (تحفۀ حکیم مؤمن)، رجوع به عنب الثعلب شود
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
بلغت زندو پازند اسب مادیان را گویند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رؤیا، (ناظم الاطباء) (از برهان)، رجوع به رؤیا شود
لغت نامه دهخدا
غمگین، اندوه ناک، (آنندراج)، بسیار حزین و غمگین، دارای مصیبت و حزن بسیار، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو)
شوغاست که جای خوابیدن چهارپایان باشد در شب. (برهان). آغل. رجوع به شبگاه و شوغا شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
مخفف دوگانه. (لغت محلی شوشتر). رجوع به دوگانه شود، (اصطلاح موسیقی) مخفف دوگاه. نوایی است از موسیقی. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
سرلوح کتاب، (ناظم الاطباء)، دیباچه، (برهان) (صراح اللغه)، دیباچۀ کتاب، (آنندراج) (انجمن آرا)، طرف بالای جامه، (ناظم الاطباء)، دست بالای جامه، (از برهان)، حاشیه و سجاف جامه، (ناظم الاطباء)، علم جامه، (آنندراج) (از انجمن آرا)، مشهور، معروف، پیشوا، مقتدا، (یادداشت بخط مؤلف) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از انجمن آرا)، پیشوای قوم و پیشوای ملت، (از برهان) : ادم، پیشوای قوم و روگاه آنها که شناخته شوند به او، گویند: هو ادم اهله، او روگاه اهل و مقتدای آنهاست، (منتهی الارب)، سرهنگ، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محلی که شبها گاو و گوسفندان در آن بیتوته کنند غاریا چهار دیواری که شبها گله ها را در آن جا دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوگا
تصویر اوگا
ترکی زیر کمرد مرد بزرگ در عقل و کیاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویا
تصویر رویا
آنچه در خواب بینند، تیناب خومر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روسا
تصویر روسا
بزرگان، مهتران
فرهنگ لغت هوشیار
مجموعه ای از تمرین های بدنی برای تأمین تن درستی و به دست آوردن قدرت روحی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رویا
تصویر رویا
((رُ))
آن چه انسان در خواب بیند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رواگ
تصویر رواگ
رواج، روا
فرهنگ واژه فارسی سره
گریه کردن
دیکشنری اردو به فارسی