جدول جو
جدول جو

معنی روچ - جستجوی لغت در جدول جو

روچ
بمعنی روز است و در لغت تبری و دری جیم با زا تبدیل می یابد، (انجمن آرا)، روج، رجوع به روج و روز شود:
ویته سردر بیابانم شو و روچ
سرشک از دیده بارانم شو و روچ
نه تو دیرم نه جانم میکرو درد
همی زانم که نالانم شو و روچ،
بابا طاهر (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خروچ
تصویر خروچ
خروس، جنس نر از مرغ خانگی، دیک، خره، خروه، ابوالیقظان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روچه
تصویر روچه
نوعی انگور، انگور پیش رس
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
سروچ به قول مارکوارت تصحیفی از ’رسوخ’ و ’رسوخان’ است. (مارکوارت شهرستانهای ایران ص 77). (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام دشتی است در نواحی کرمان. (برهان) (آنندراج) :
ز کوه بلوچ و ز دشت سروچ
برفتند خنجرگذاران کوچ.
فردوسی.
هم از پهلوی پارس کوچ و بلوچ
زگیلان جنگی و دشت سروچ.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 558)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خروس. (برهان قاطع) (شرفنامۀ منیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خرو:
سگالندۀ جنگ مانند قوچ
تبر برده بر سر چو تاج خروچ.
رودکی (از حاشیۀ برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(بَرْ وَ)
دهی است از دهستان طارم سفلی بخش سیردان شهرستان زنجان. سکنۀ آن 271 تن است. آب آن از رود خانه چیزه و محصول آن غلات و سیب زمینی است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
در تداول مردم بلوچ نیک شهر، نام نوعی خرماست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
نام روز پانزدهم ماه شعبان که روز برات نیز گویند و شب آن روز راشب چک یا شب برات نامند. (از فرهنگ شعوری). نام روزپانزدهم ماه شعبان. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
ده کوچکی است از بخش سمیرم بالا از شهرستان شهرضا واقع در 25هزارگزی باختر سمیرم و 10هزارگزی راه مالرو چهارراه به سمیرم. دارای 100 تن سکنه است که مذهب تشیع دارند و به لری تکلم می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
غورۀ خرما و خرمای پیش رس. (ناظم الاطباء) ، در تداول مردم جنوب خراسان (گناباد) بر میوۀ پیشرس مانند انگور و شفتالو و جز اینها اطلاق میشود. انگور خام و ناپخته. (از شعوری)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان زیبد بخش جویمند شهرستان گناباد واقع در 25هزارگزی جنوب خاوری جویمند و 6هزارگزی غرب شوسۀ فرعی جویمند به فردوس، هوای آن گرمسیر و در دامنه واقع است، 462 تن سکنه دارد که مذهب تشیع دارند و به فارسی تکلم می کنند، آب آن از قنات تأمین می شود، محصولش غلات، زعفران و ابریشم و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روژ
تصویر روژ
ماده ای سرخ رنگ که زنان بلب مالند، سرخ قرمز پودر روژ
فرهنگ لغت هوشیار
بد آدم بد جانوری است از رده پستانداران گوشتخوار از نوع سگ. پوستش برنگهای سیاه سرخ زرد و بسیار نرم است و آنرا آستر جامه کنند. دمی بزرگ و پر مو دارد و به حیله گری مشهور است. یا روباه زرد آفتاب خورشید. هر فرد از قوم روس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روب
تصویر روب
سر شیر شیر مسکه دار، سرگشتگی، شوریده رایی، مست خوابی، سستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روش
تصویر روش
طرز، طریقه، قاعده و قانون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روص
تصویر روص
سر خرد آمدن بخردی پس از نابخردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روض
تصویر روض
بوستان سبزه زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روط
تصویر روط
پارسی تازی گشته رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روع
تصویر روع
ترس، فزع، بیم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روخ
تصویر روخ
گیاهی است بدون برگ و بار که در میان آب روید و از آن حصیر بافند
فرهنگ لغت هوشیار
نهر بسیار عظیم که پس از سیر در خشکی وارد دریا شود و بمعنی لخت و برهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روز
تصویر روز
از طلوع آفتاب تا غروب که هوا روشن است روز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روا
تصویر روا
جایز، سزاوار، روان، جاری
فرهنگ لغت هوشیار
زمانی که از طلوع آفتاب آغاز و به غروب ختم شود نهار روج مقابل شب لیل. یا روز امید و بیم قیامت رستاخیز. یا روز بخیر سلام و تعرفی است که در روز به شخصی که ملاقات کنند میگویند، شبانه روز: (او را بر تو سه روز حق مهمانی است) (کشف الاسرار 501: 2) یا روز بازار روزی که مردم در جایی جمع شوند و خرید و فروخت کنند، رونق کار و بار گرمی بازار، روزقیامت. یا روز باز خواست روز قیامت. یا روز برات روز جک. یا روز جک (چک) روز پانزدهم شعبان که روز برات است و شب این روز را شب جک و شب برات نامند. یا روز خوش ایام خوش، دوره جوانی. یا روز درنگ روز قیامت. یا روز سیاه (سیه) روز بد یوم نحس، روز ماتم، آزار تشویش. یا روز شمار روز قیامت. یا روز فراخ زمانی که بعد از طلوع صبح تا غروب را شامل است. یا روز کار روز جنگ. یا روز کوشش روز جنگ و جدال. یا روز مظالم رزو دادخواهی، روز قیامت. یا روز نام و ننگ روز جنگ و جدال، روز ساز و آواز. یا روز ننگ و نبرد روز جنگ و جدال، ظاهر آشکار، روزگار دوره فرصت: (امروز روز فلانی است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روح
تصویر روح
جان، نفس، آنچه مایه زندگی نفسهاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوچ
تصویر بوچ
حشمت. شوکت، خود آرایی، توانایی، وقار. اندرون دهان
فرهنگ لغت هوشیار
مرغ نر خانگی از راسته ماکیان که دارای نژاد های مختلف است. یا خروس بی محل (بی هنگام) کسی که کارها را بیموقع و بیجا انجام دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروچ
تصویر خروچ
((خُ))
خروس، مرغ نر خانگی از راسته ماکیان، خرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روا
تصویر روا
رواگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روح
تصویر روح
جان، روان، فروهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روا
تصویر روا
جایز، مجاز، حلال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روی
تصویر روی
جهت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ورچ
تصویر ورچ
معجزه
فرهنگ واژه فارسی سره
رودخانه
فرهنگ گویش مازندرانی
کنار رودخانه
فرهنگ گویش مازندرانی