هدهد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، پوپ، پوپو، کوکله، شانه سرک، بدبدک، بوبه، بوبک، پوپش، پوپؤک، شانه سر، بوبویه، شانه به سر، بوبو، مرغ سلیمانبرای مثال پوپک دیدم به حوالی سرخس / بانگک بر برده به ابر اندرا (رودکی - ۴۹۱)
هُدهُد، پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر با خال های زرد، سیاه و سفید که روی سرش دسته ای پَر به شکل تاج یا شانه دارد، در خوش خبری به او مثل می زنند، پوپ، پوپو، کوکَلِه، شانِه سَرَک، بَدبَدَک، بوبِه، بوبَک، پوپَش، پوپُؤَک، شانِه سَر، بوبویِه، شانِه بِه سَر، بوبو، مُرغِ سُلِیمانبرای مِثال پوپک دیدم به حوالی سرخس / بانگک بر برده به ابر اندرا (رودکی - ۴۹۱)
گورکن، آنکه پیشه اش کندن گور و به خاک سپردن مردگان است، در علم زیست شناسی پستانداری با بدن پهن و سنگین، پنجه های قوی و تیز، پوزۀ باریک و موهای خاکستری که در زیر زمین دالان هایی برای پنهان شدن حفر می کند و شب ها برای شکار بیرون می آید، رودک
گورکن، آنکه پیشه اش کندن گور و به خاک سپردن مردگان است، در علم زیست شناسی پستانداری با بدن پهن و سنگین، پنجه های قوی و تیز، پوزۀ باریک و موهای خاکستری که در زیر زمین دالان هایی برای پنهان شدن حفر می کند و شب ها برای شکار بیرون می آید، رودَک
نام روز پانزدهم ماه شعبان که روز برات نیز گویند و شب آن روز راشب چک یا شب برات نامند. (از فرهنگ شعوری). نام روزپانزدهم ماه شعبان. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
نام روز پانزدهم ماه شعبان که روز برات نیز گویند و شب آن روز راشب چک یا شب برات نامند. (از فرهنگ شعوری). نام روزپانزدهم ماه شعبان. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
مؤسس سلسلۀ سورن از سلسله های ارمنی نژاد بود که از 1080 تا 1095 میلادی در نواحی طرسوس فرمانروایی کرد. رجوع به طرسوس و قاموس الاعلام ترکی شود از شاهزادگان ارمنی نژاد سلسلۀ سورن بود و از 1174 تا 1185 میلادی در نواحی طرسوس فرمانروایی کرد، و سپس حکومت را به برادر خود لیون سپرد
مؤسس سلسلۀ سورن از سلسله های ارمنی نژاد بود که از 1080 تا 1095 میلادی در نواحی طرسوس فرمانروایی کرد. رجوع به طرسوس و قاموس الاعلام ترکی شود از شاهزادگان ارمنی نژاد سلسلۀ سورن بود و از 1174 تا 1185 میلادی در نواحی طرسوس فرمانروایی کرد، و سپس حکومت را به برادر خود لیون سپرد
قریه ای است در حدود دوفرسنگی میانۀ شمال و مشرق خشت. (از فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان کمارج بخش خشت از شهرستان کازرون واقع در دوازده هزارگزی شمال ’کنارتخته’ و جنوب غربی کتل رودک و در کنار راه شوسۀ شیراز ببوشهر. در جلگه قرار دارد و هوای آن گرم است. سکنۀ آن 156 تن است. آب آن از رود خان شاپور و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و لیمو، و شغل مردم زراعت و قالی و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
قریه ای است در حدود دوفرسنگی میانۀ شمال و مشرق خشت. (از فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان کمارج بخش خشت از شهرستان کازرون واقع در دوازده هزارگزی شمال ’کنارتخته’ و جنوب غربی کتل رودک و در کنار راه شوسۀ شیراز ببوشهر. در جلگه قرار دارد و هوای آن گرم است. سکنۀ آن 156 تن است. آب آن از رود خان شاپور و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و لیمو، و شغل مردم زراعت و قالی و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز، واقع در 52 هزارگزی شمال خاوری ایذه. کوهستانی معتدل و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از چشمه و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز، واقع در 52 هزارگزی شمال خاوری ایذه. کوهستانی معتدل و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از چشمه و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
مرغی است خوش خطوخال که کاکلی بر سر دارد. هد هد. ودر مفردات طب آمده است در دویم گرم و خشک، و مهراپختۀ آن با شبت جهت درد گرده و مثانه مجرب و زهرۀ اوبرای بیاض چشم نافع است. بوبو. هدهد. (منتهی الارب). پوبش. (زمخشری) (لغت نامۀ اسدی). ابوالرّبیع. پوپه . مرغ سلیمان. شانه سر. شانه سرک. پوپو. بودبود. و این نامها بیشتر حکایت صوت این مرغ است: پوپک دیدم بحوالی سرخس بانگک بربرده به ابر اندرا چادرکی دیدم رنگین بر او رنگ بسی گونه بر آن چادرا. رودکی. الا تا بازگویند از سلیمان که با بلقیس وصلش داد پوپک. هندوشاه. ، دختر بکر. دوشیزه. (برهان) ، پوپ خرد. کاکل خرد بعض طیور
مرغی است خوش خطوخال که کاکلی بر سر دارد. هُد هُد. ودر مفردات طب آمده است در دویم گرم و خشک، و مهراپختۀ آن با شبت جهت درد گرده و مثانه مجرب و زهرۀ اوبرای بیاض چشم نافع است. بوبو. هدهد. (منتهی الارب). پوبش. (زمخشری) (لغت نامۀ اسدی). ابوالرّبیع. پُوپه َ. مرغ سلیمان. شانه سر. شانه سرَک. پُوپو. بودبود. و این نامها بیشتر حکایت صوت این مرغ است: پوپک دیدم بحوالی سرخس بانگک بربرده به ابر اندرا چادرکی دیدم رنگین بر او رنگ بسی گونه بر آن چادرا. رودکی. الا تا بازگویند از سلیمان که با بلقیس وصلش داد پوپک. هندوشاه. ، دختر بکر. دوشیزه. (برهان) ، پوپ خرد. کاکل خرد بعض طیور