جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رودک

رودک

رودک
گورکن، آنکه پیشه اش کندن گور و به خاک سپردن مردگان است، در علم زیست شناسی پستانداری با بدن پهن و سنگین، پنجه های قوی و تیز، پوزۀ باریک و موهای خاکستری که در زیر زمین دالان هایی برای پنهان شدن حفر می کند و شب ها برای شکار بیرون می آید، رودَک
رودک
فرهنگ فارسی عمید

رودک

رودک
کودک نوجوان خوش شکل. (منتهی الارب). جوان خوش آفرینش، و مؤنث آن رودکه است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

رودک

رودک
قریه ای است در حدود دوفرسنگی میانۀ شمال و مشرق خشت. (از فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان کمارج بخش خشت از شهرستان کازرون واقع در دوازده هزارگزی شمال ’کنارتخته’ و جنوب غربی کتل رودک و در کنار راه شوسۀ شیراز ببوشهر. در جلگه قرار دارد و هوای آن گرم است. سکنۀ آن 156 تن است. آب آن از رود خان شاپور و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و لیمو، و شغل مردم زراعت و قالی و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

روده

روده
لوله های درازی که شکم انسان و حیوان است و مجرای غذا و اسباب هضم آن است
فرهنگ لغت هوشیار

رودن

رودن
گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه به شیر پنیر دارای برگهای نوک تیز و گلهای کوچک و زرد ارتفاع آن به دو متر میرسد ولی برگهای آن درشت تر است و از ریشه آن ماده قرمز رنگی بدست میاید که در رنگرزی بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار