جدول جو
جدول جو

معنی روپوشه - جستجوی لغت در جدول جو

روپوشه
روبنده چادر
تصویری از روپوشه
تصویر روپوشه
فرهنگ لغت هوشیار
روپوشه
((ش))
چادر، روبنده
تصویری از روپوشه
تصویر روپوشه
فرهنگ فارسی معین
روپوشه
روپوش، روبنده، چادر
تصویری از روپوشه
تصویر روپوشه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ورپوشه
تصویر ورپوشه
چادر، مقنعه، روسری زنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورپوشه
تصویر ورپوشه
روسری زنان چادرمقنعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورپوشه
تصویر ورپوشه
((وَ. شَ یا ش))
روسری زنان، مقنعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روپوش
تصویر روپوش
هر چیزی که روی چیز دیگر را بپوشاند، پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روپوش
تصویر روپوش
آنچه روی چیزی را می پوشاند، هرچه که با آن روی کسی یا چیزی را می پوشانند، بالاپوش، پرده، جامۀ ساده و بلندی که بر روی لباس های دیگر بر تن می کنند مثلاً روپوش پزشکان، روپوش پرستاران، روپوش شاگردان مدرسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وپوشه
تصویر وپوشه
چادر، مقنعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روپوش
تصویر روپوش
نوعی لباس بلند و گشاد که روی لباس پوشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رونوشت
تصویر رونوشت
نسخه
فرهنگ واژه فارسی سره
طبقه سطحی جلد که تشکیل شده از طبقات شاخی در فوق و طبقه مالپیگی در زیر. اولین ردیف طبقه مالپیگی که از سلولهای فعال و زایا تشکیل شده در زیر پوست قرار گرفته است بشره، طبقه خارجی و سطحی پوست گیاهان که معمولااز یک ردیف سلول ساخته شده بشره
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که ظاهر و روی چیزی را بپوشاند، آنچه که صورتی نامشخص را بپوشاند برقع نقاب، بالاپوش، مطلا مفضض ملمع، آنچه که ظاهر و باطن آن یکسان نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رونوشت
تصویر رونوشت
نسخه ای که از روی نوشته ای بردارند
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بر سر دیگ کماجدان کاسه خم و جز آن گذارند تا محتوی آن محفوظ ماند، مقنعه زنان سر انداز. یا سر پوش از سر طبق برداشتن، از روی طبق سرپوش را بر کنار کردن، سری را فاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرپوشه
تصویر سرپوشه
سرپوش، آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید، رازدار، رازنگهدار، پارچه ای که زنان با آن سر خود را بپوشانند، آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رونوشت
تصویر رونوشت
نوشته ای که از روی نوشتۀ دیگر نوشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روپوست
تصویر روپوست
قشر خارجی پوست، سطح خارجی پوست جانوران یا اندام گیاه، اپیدرم
فرهنگ فارسی عمید
آرایش گل خرماست که بشکل گل آذین خوشه یی است و بوسیله برگه قیفی شکل غلاف مانندی احاطه شده و بفرانسه این نوع آرایش را رژیم نامند جفری گوپرا گوپارا کافوری کوپاره گوپاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوپیشه
تصویر نوپیشه
کسی که تازه بشغلی مشغول گردیده شاگرد مبتدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورپوشنه
تصویر ورپوشنه
ورپوشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رونوشت
تصویر رونوشت
((نِ وِ))
کپی، نوشته ای که از روی نوشته دیگر بنویسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ونوشه
تصویر ونوشه
(دخترانه)
در گویش مازندران گل بنفشه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ربوشه
تصویر ربوشه
سرپوش زنان مقنعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روپیه
تصویر روپیه
واحد پول پاکستان و هندوستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواوه
تصویر رواوه
ابر ابر سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفوشه
تصویر رفوشه
بازی و مسخرگی و ظرافت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روپیه
تصویر روپیه
واحد پول پاکستان و هند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربوشه
تصویر ربوشه
روپوشه، روپوش، روبنده، چادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواوه
تصویر رواوه
رباب، از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر و در قدیم دارای دو سیم بوده و آن را با کشیدن کمانه یا آرشه می نواخته اند، رواوه، ابر سفید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رفوشه
تصویر رفوشه
بازی، شوخی، مسخرگی، گناه، عصیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربوشه
تصویر ربوشه
((رُ ش))
سرپوش زنان، مقنعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روپیه
تصویر روپیه
((رُ یِ))
واحد پول هندوستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوشه
تصویر پوشه
فولدر
فرهنگ واژه فارسی سره
مطلق پرده که بر روی میزها پوشند و از درها آویزند، لفافه ای که نوشته های راجع به یک موضوع را در آن گذارند شمیز
فرهنگ لغت هوشیار