جدول جو
جدول جو

معنی روپار - جستجوی لغت در جدول جو

روپار
نام قصبه ای است در ناحیۀ پنجاب از کشور هندوستان واقع در 71هزارگزی غرب ایالت آمباله، دارای قریب به ده هزار تن سکنه است که نیمی از آنها را مسلمانان تشکیل می دهند، از محصولاتش حبوب و شکر قابل ذکر است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوپار
تصویر بوپار
(پسرانه)
نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روپاک
تصویر روپاک
رومال، دستمال، دستار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روکار
تصویر روکار
روی بنا، نمای ساختمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روپاس
تصویر روپاس
تاجریزی، گیاهی پایا علفی پرشاخه و بالارونده با برگ های پهن و دندانه دار، گل های سفید و میوه های ریز و سرخ رنگ شبیه دانۀ انگور که در کنارۀ جنگل ها و ساحل رودخانه ها می روید و بلندیش تا دو متر می رسد، جوشاندۀ ساقه های آن در طب قدیم به عنوان معرق و تصفیه کنندۀ خون در طب به کار می رفته، انگور روباه، روباه رزک، روباه رزه، روباه تربک، روس انگروه، روس انگرده، سکنگور، سگنگور، سگ انگور، بارج، پارج، اورنج، اولنج، عنب الثعلب، لما، ثلثان، تاجریزی پیچ
فرهنگ فارسی عمید
مقابل توکار، در بنایی و نقاشی و راهسازی و سیم کشی، (از یادداشت بخط مؤلف)، روی بنا، نمای عمارت، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مُ اَ)
رودارنده، در تداول عامه، بیحیا، بیشرم، شوخ، شوخ دیده، شوخ چشم، وقح، رجوع به رو و رو داشتن شود
لغت نامه دهخدا
نام جزیره ای است در شرق جزیره بزرگ سوماترا، و بسبب پستی و باتلاقی بودن خالی از سکنه است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان واقع در 45هزارگزی شمال غربی راور و 8هزارگزی شمال راه فرعی راور به کرمان، سکنۀ آنجا را سه خانوار تشکیل می دهند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دستمال، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، رومال، بشگیر، (ناظم الاطباء)، مندیل، دستار، دستمال که زنان بر سر اندازند، (بهار عجم)، نقاب زنان، برقع، (ناظم الاطباء)، مقنعه، معجر، چارقد:
چو گیرد از حیا بر رخ نقابی شمع رخسارم
کند پیراهن فانوس روپاک مقیش را،
میرزا معز فطرت (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
آنچه بر روی طعام یاحلوایی از خوردنیها پاشند برای زینت یا خوشمزگی، چنانکه پستۀ خردکرده بر روی شله زرد و قیمه بر روی آش رشته، (یادداشت مؤلف)، آنچه بر روی مسهل و منضج از دواهای خشک پاشند، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
خدمتکار محبوسان وزندانیان را گویند، و به این معنی با زای نقطه دار هم آمده است. (برهان قاطع) (آنندراج). مصحف زوار است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به زوار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روکار
تصویر روکار
روی بنا نمای عمارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روپاک
تصویر روپاک
دستمال، مندیل، دستار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوپار
تصویر کوپار
گله گاو و گوسفند. کوپاره هم گفته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روکار
تصویر روکار
نما، نمای ساختمان
فرهنگ فارسی معین
رود رودخانه
فرهنگ گویش مازندرانی
پر رو دریده
فرهنگ گویش مازندرانی