معنی بوپار
- بوپار(پسرانه)
- نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
واژههای مرتبط با بوپار
بوزار
- بوزار
- داروهای گرمی که در طعامها ریزند مانند فلفل و قرنفل و دارچین و امثال آنها توابل
بودار
- بودار
- دارنده بو آنچه که دارای رایحه باشد، سخن کنایه آمیز که دارای معنیی غیر معنی ظاهر باشد
بودار
- بودار
- چیزی که دارای بو باشد، دارندۀ بو
بوزار
- بوزار
- بوی اَفزار، موادی که به عنوان چاشنی در غذا ریخته می شود، از قبیل فلفل، زردچوبه، دارچین و مانند آن، بوزا، بواَفزار
بوجار
- بوجار
- کسی که پیشه اش پاک کردن غلات است و حبوبات و غلات را با غربال پاک می کند
بوجار لِنجان: کنایه از کسی که هر کجا نیرو و قدرت و سود و فایده ببیند به آن طرف برود و مرام و مسلک ثابت نداشته باشد، مثل بوجار که هنگام بوجاری از هر طرف باد بیاید روی خود را به آن طرف می کند
بودار
- بودار
- سخنی که در آن کنایه و منظوری غیر از ظاهر سخن، نهفته باشد
بوجار
- بوجار
- کسی که غلات و حبوبات را الک می کند
کوپار
- کوپار
- گله گاو و گوسفند. کوپاره هم گفته شده
بزپار
- بزپار
- رشته کوهی است در جنوب فارس که برود ’مند’ ختم میشود، یعنی یکی از شعب رود ’مند’ از دامنۀکوههای بزپار سرچشمه میگیرد. (فرهنگ فارسی معین)