جدول جو
جدول جو

معنی رؤاسی - جستجوی لغت در جدول جو

رؤاسی
(رُ آ)
نسبت است به رؤاس و او حرث بن کلاب بن ربیعه بن عامر بن صعصعه بن قیس عیلان است، نسبت است به رؤاس بن دالان بن سابقه... (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
رؤاسی
(رُ آ سی ی)
بزرگ سر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
رؤاسی
(رُ آ)
عمار بن ابی سلامه بن عبدالله بن غرار بن رؤاس بن دالان. از اصحاب علی (ع) بود و با حسین (ع) کشته شد. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روحانی
تصویر روحانی
آنچه مربوط به روح و روان باشد
دانشمند و پیشوای دینی، فقیه
معنوی، دینی، مذهبی
دارای پارسایی و صفا، مربوط به عالم ملکوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روبوسی
تصویر روبوسی
بوسیدن صورت یکدیگر برای آشتی، تجدید دیدار، اظهار محبت و مانند آن
روبوسی کردن: بوسه زدن بر روی کسی، بوسیدن رخسار یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روتاری
تصویر روتاری
گردنده، انجمنی که در سال ۱۹۰۵ میلادی از صاحبان صنایع و بازرگانان بزرگ به منظور کمک به امور خیریه در شهر شیکاگو تشکیل شد و به تدریج در اغلب کشورهای جهان شعبه هایی تاسیس کرد. در تهران نخستین باشگاه روتاری در سال ۱۹۵۶ تاسیس شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواسی
تصویر رواسی
کوه های بلند و پابرجا، کوه های استوار
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
رواسی من الجبال،کوههای محکم و استوار. (منتهی الارب). کوههای استوار. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). کوههای پابرجا و استوار. (از اقرب الموارد). الجبال الرواسی، کوههای پابرجا. (از معجم متن اللغه). راسیات. (منتهی الارب) (معجم متن اللغه). رجوع به راسیات شود: هو الذی مدّ الارض و جعل فیها رواسی. (قرآن 3/13)
لغت نامه دهخدا
(رَوْ وا)
ابوالفتیان عمر بن ابی الحسن عبدالکریم بن سعدویه دهستانی رواسی. از حفاظ حدیث است. وی به سال 503 ه. ق. در سرخس درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
مسعر بن کدام الرواسی. ازائمۀ کوفیان است و گویند او را به سبب بزرگی سرش بدین نسبت خوانده اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(رُ آ)
حرث بن کلاب بن ربیعه بن عامر بن صعصعه بن قیس عیلان است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و چند تن بدو منسوبند
ابن دالان بن سابقه... ابن نوف بن همدان. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(رَوْ وا)
نسبت است به رواس و رأس و صحیح آن با همزه (رأاس) است نه با واو و اصحاب حدیث آن رابا ’واو’ ذکر کنند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روباهی
تصویر روباهی
مانند روباه بودن، حیله گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
منسوب به روح، آنچه از مقوله روح و جان باشد، پیشوای مذهبی، پارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روشناسی
تصویر روشناسی
معرفت شناخت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع راسیه، ایستاها پا برجاها، کوه های استوار جمع راسیه ثابتها راسخها، کوههای سخت بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
((رُ))
پیشوای مذهبی، پارسا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روشناسی
تصویر روشناسی
معرفت، شناخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روسازی
تصویر روسازی
جعل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نرولاسی
تصویر نرولاسی
جنسیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
ایرمان، دین یار، مغمرد، وخشی، مینوی، کاتوزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رویانی
تصویر رویانی
جنینی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رویایی
تصویر رویایی
مواجهه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
Spiritual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
Chieftainship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
духовный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
вождизм
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
spirituell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
Häuptlingschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
духовний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
вождизм
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
duchowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
przywództwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
精神的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
酋长身份
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از روحانی
تصویر روحانی
espiritual
دیکشنری فارسی به پرتغالی