جدول جو
جدول جو

معنی رونج - جستجوی لغت در جدول جو

رونج
(نَ)
دهی از بخش تربت جام شهرستان مشهد. سکنۀ آن 1617 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و پنبه. صنایع دستی آنجا قالیچه و گلیم و جوراب بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
رونج
(رَ وَ / رِ وَ)
روده و امعای گوسفند را گویند که با گوشت و برنج و مصالح پر کرده باشند و به عربی عصیب خوانند. (برهان) (آنندراج). امعای گوسفند که به گوشت و برنج و ادویه پر کنند و آن را جرغند و جگرآگند و زونج نیز گویند. (فرهنگ خطی). لکانه. لقانق. زونج. عصیب. سختوبا. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روند
تصویر روند
دور، دوره، نوبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رونجو
تصویر رونجو
موریانه، نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند
چوب خوٰارک، تافشک، رشمیز، ریونجو، لبنگ، دیوک، ارضه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زونج
تصویر زونج
زویج، نوعی خوراک که از تکه های رودۀ گاو یا گوسفند پر شده از پیه و گوشت تهیه می شود، زنّاج، زیچک، لکانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درونج
تصویر درونج
گیاهی با ساقۀ بلند و مجوف که روی زمین می خوابد، برگ های شبیه برگ بادام، گل های زرد رنگ، ریشۀ گره دار و به شکل عقرب و طعم تلخ که در طب به کار می رود، درونک عقربی، درونک، درونه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رونق
تصویر رونق
حالت پرمشتری بودن کالا و داد و ستد، رواج، فعال و شکوفا بودن چیزی، جلوه داشتن مثلاً با آمدن او خانه دوباره رونق گرفت، آبادی، آبادانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواج
تصویر رواج
روا شدن، روایی یافتن، روان بودن، در جریان داد و ستد بودن پول و کالا، روا، روان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روند
تصویر روند
روش، رفتار، طریقه، طرز
فرهنگ فارسی عمید
(رَ وَ)
کرمی باشد چوبخوارو به عربی ارضه گویند. (برهان) (از آنندراج). نام کرمی است که از زمین بروید و هرچه از زمین افتاده باشد بخورد و تباه سازد و پشمینه را ضایع کند و آنرا دیوچه و دیوک و ریونجو نیز گویند و به تازی ارضه خوانند. (فرهنگ جهانگیری). در تداول محلی گناباد رونجک (ر و جک) گویند. اورنگ. (در تداول مردم قزوین)
لغت نامه دهخدا
امعاء سطبر گوسفند و مانند آن بگوشت آکنده. آکنج. چرغند. رونچ. مالکانه. شاه لوت. زونج. جگرآکند. عصیب. سختو. سغدو. چرب روده. مبار. جهودانه. غازی. نکانه. ولوالی. زناج. اکامه. کاشاک. کدک
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
معرب درونک است و آن دوائی باشد بشکل عقرب و بسبب آن درونج عقربی خوانندش و گزیدگی جانوران را نافع است. (از برهان) (از آنندراج). صاحب منهاج گوید: دو نوع است فارسی و رومی بود و هر دو را درونج عقربی خوانند از بهر آنکه بشکل عقرب بود. صاحب جامع گوید: در کوهستان شام و اندلس بسیار باشد و گویندگزندگی جانوران زهردار را نافع بود. (از اختیارات بدیعی). به لغت فارسی بیخی است عقربی شکل خاکستری رنگ گره دار و عدد گره او زیاده از دو سه نمی باشد و با اندک تلخی و خوشبوی و با صلابت و اندرونش سفید و برگ گیاه او شبیه به برگ بادام و مایل به زردی و بر زمین فرش می شود، و مستعمل از او بیخ است و قوتش تا ده سال باقی است. و جهت خفقان و رفع طاعون و گزیدن عقرب و رتیلا و تقویت هاضمه نافع است. (از تحفۀ حکیم مؤمن). گیاهی از تیره مرکبان و از نوع دورونیکوم (این لاتینی از لفظ درونج مأخوذ است). درونج عقربی دارای گلهای مرکب زرد و ریشه و برگ آن دارای مادۀ سمی است و بر ضد زهر عقرب بکار میرود. (از دائره المعارف فارسی). درونه. (نزهه القلوب). عقیربه. (یادداشت مرحوم دهخدا). درونج عقربی
لغت نامه دهخدا
خداوند حرص و شره را گویند: بظل همی همایون جاهت دو بازوی زاغ و رنج ارج کردم. (جهانگیری. سوزنی سمرقندی) توضیح رشیدی گوید: و ظاهرا درین بیت بجای ورنج ورخچ است یعنی مکروه و زشت. مولف فرهنگ نظام نویسد: دربعضی نسخ بجای و رنگ فرخج است و در بعضی سیه پس سند دیگر لازم است و اگر همین شعر لازم باشد معنی حرص میدهد نه حریص ولی در صورت نسخه ورنج صفت زاغ و بمعنی حریص باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کونج
تصویر کونج
پارسی تازی گشته کونج شاهین شکاری شونیز سیاهدانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اونج
تصویر اونج
الفت و موانست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روند
تصویر روند
روش، رفتار، طریقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رونق
تصویر رونق
پیشرفت، روایی، نیکویی، بازار گرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رونی
تصویر رونی
منسوب به رونه از مردم رونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواج
تصویر رواج
روا شدن، در جریان داد وستد بودن پول و کالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رانج
تصویر رانج
نارگیل، گوز هندی چار مغز از گیاهان نارگیل نارجیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رونجو
تصویر رونجو
کرمی است چوبخوار ارضه
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته درونک درونه از گیاهان گیاهی است دارای ساقه بلند و مجوف که بر زمین میخوابد. برگهای آن شبیه بادام و گلهایش زرد است و ریشه اش گره دار و بهیئت عقرب و طعمش تلخ است و در پزشکی مصرف دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارونج
تصویر ارونج
امعا سطبر گوسفند و مانند آن به گوشت آکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورنج
تصویر ورنج
((وَ رَ))
خداوند حرص و شره را گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روند
تصویر روند
((رَ وَ))
رفتار، طریقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رواج
تصویر رواج
((رَ))
جریان داشتن، روان بودن، رونق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رونق
تصویر رونق
((رُ نَ))
فروغ، روشنایی، زیبایی، جمال، رواج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رونجو
تصویر رونجو
((رَ وَ))
موریانه، کرم چوب خوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روند
تصویر روند
جریان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رواج
تصویر رواج
رواگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رونق
تصویر رونق
Booming, Prosperity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رواج
تصویر رواج
Popularization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رونق
تصویر رونق
процветающий , процветание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رواج
تصویر رواج
популяризация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رونق
تصویر رونق
boomend, Wohlstand
دیکشنری فارسی به آلمانی