- رومی
- بادبان، شهروند رم منسوب به روم (پایتخت ایتالیا) از مردم روم رمی، منسوب به روم (آسیای صغیر) از مردم آسیای صغیر. یا رومی و زنگی روز و شب. یا رومی و هندی روز و شب، نوعی جامه، آهنگهایی که از مملکت عثمانی به ایران آمده و اغلب وزن دو ضربی دارد
معنی رومی - جستجوی لغت در جدول جو
- رومی
- از مردم روم، تهیه شده در روم، زبان و خط لاتین، (صفت نسبی، منسوب به روم شرقی و مخصوصاً آسیای صغیر) اهل روم شرقی، در موسیقی گوشه ای در بیات ترک، کنایه از سفید و روشن، نوعی پارچۀ گران قیمت، کنایه از خورشید
- رومی ([ع - فا]]، )
- منسوب به روم، سفیدپوست، کنایه از روز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث رومی زن اهل روم
ارموی، مربوط به ارومیه، از مردم ارومیه، ارومیه ای
محلی
معاش، رزق
آیین مند، آیین نامه ای، هنجارین، پیمانی، سازمانی، ناخودمانی
منسوب به شهر و بلاد، اهل محل، اهل ناحیه
در مرحله دوم دومین
تیر انداز، پرتاب کننده
دلسوزی که به آمرزش و بخشایش انجامد
رستادی رستاد خوار، باژ گذار، داتی آسایی (قانونی) منسوب و مربوط به رسم مقابل غیر رسمی. یا لباس رسمی لباسی که در جشنها پوشند، کسی که راتبه و مرسوم گیرد، خدمتکار مقرب و نزدیک مانند: آبدار شرابدار جامه دارو غیره، خراجگذار، طبق رسم مطابق رسم:) رسمی رفتار میکند . (، معمولی:) مگر اسطرلاب شمس وزیر غیر از اسطرلابهای رسمی است که ما میدانیم ک (امیر ارسلان)
فرانسوی یا کند (یا قوت)
منسوب به روح وابسته به روح: حالات روحی
منسوب به قوم روس، زبان مردم روسیه، نوعی پارچه منسوب به روس، نوعی پیاله شراب
وجه معاش، وسیله زندگی، طعمه
حساب عددی، مانند چهار عمل اصلی
جنگجوی جنگاور حربی
منسوب به رونه از مردم رونه
سریشم
منسوب به رو (روی) آنچه در ظاهر و سطح چیزی جای گیرد لاستیک رویی
مرخشگی بد شگونی شوری (شومی دامنی از جاش که دشتبان پیش از کوبیدن به سود خود بر می دارد پارسی است)
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رنب، رنبه، برای مثال شد جای جای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومۀ زهار (سوزنی - ۴۱)
مطابق رسم، عرف و عادت، معمولی، متعارف، مخصوص استفاده در جشن ها و پذیرایی های دولتی یا تشریفاتی مثلاً لباس رسمی، بومی مثلاً تخم مرغ رسمی، حقوق بگیر
مربوط به روسیه، از مردم روسیه مثلاً دانشمندان روسی، تهیه شده در روسیه مثلاً خودروهای روسی، زبانی از شاخۀ زبان های بالتو اسلاوی که در روسیه بدان تکلم می کنند
رام بودن
قوس، تیرانداز، سنگ انداز
نوعی بازی با دو گروه شش نفره
قوس، تیرانداز، سنگ انداز
نوعی بازی با دو گروه شش نفره
ویژگی آنچه از فلز روی ساخته شده، کنایه از چیز سخت و محکم
محلی مثلاً گیاهان بومی، کسی که در زادگاه خود زندگی می کند
رزق و خوراک هرروزه، غذای روزانه، توشه، کنایه از نصیب، قسمت
نکوهش سر زنش
منسوب به موم: مربوط به موم، (ساخته) از موم: (مجسمه مومی)
منسوب به بوم، اهل محل، اهل ناحیه، محلی