معنی روشنده - جستجوی لغت در جدول جو

روشنده

لغت نامه دهخدا

روشنده

فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رخشنده — تصویر رخشنده

(دخترانه)

تابان، کنایه از خورشید است، درخشنده، دارای عظمت و شکوه

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

کسی که چیزی را می فروشد

فرهنگ فارسی عمید

(خُ شَ دَ / دِ)

آنکه می خروشد:
غم عاشقی ناچشیده ولیکن
خروشنده چون عاشق ازناتوانی.
فرخی.
هلع، خروشنده از ناشکیبایی. (منتهی الارب)

لغت نامه دهخدا

(فُ شَ دَ / دِ)

بایع. کسی که چیزی را فروخته یا میفروشد. (ناظم الاطباء). بایع. مقابل خریدار. (یادداشت بخط مؤلف) :
نبینید کایدر فروشنده ام ؟
ز بهر خور خویش کوشنده ام ؟
فردوسی.
فروشنده ام هم خریدار جوی
فزاید مرا نزد کس آبروی.
فردوسی.
فروشنده ام هم خریدار نیز
فروشم، بخرم ز هر گونه چیز.
فردوسی.
فروشندۀ گوهر آمد پدید
متاع ازفروشنده باید خرید.
نظامی.
رجوع به فروش شود

بایع. کسی که چیزی را فروخته یا میفروشد. (ناظم الاطباء). بایع. مقابل خریدار. (یادداشت بخط مؤلف) :
نبینید کایدر فروشنده ام ؟
ز بهر خور خویش کوشنده ام ؟
فردوسی.
فروشنده ام هم خریدار جوی
فزاید مرا نزد کس آبروی.
فردوسی.
فروشنده ام هم خریدار نیز
فروشم، بخرم ز هر گونه چیز.
فردوسی.
فروشندۀ گوهر آمد پدید
متاع ازفروشنده باید خرید.
نظامی.
رجوع به فروش شود

لغت نامه دهخدا

تصویری از جوشنده — تصویر جوشنده

آنچه میجوشد غلیان کننده، فوران کننده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از روینده — تصویر روینده

آنچه بروید آنچه رشد و نمو کند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از روشندل — تصویر روشندل

کسی که خاطر وی صاف باشد و مکدر نبود

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از رخشنده — تصویر رخشنده

پرتو انداز، تابنده، تابان

فرهنگ لغت هوشیار

آنکه چیزی بر تن خود یا دیگری کندظنکه پوشد، آنکه مستور دارد پنهان کننده کتمان کننده. یا بسیار پوشنده ستار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

آنکه چیزی رابفروشد فروختار بایع

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

((فُ شَ دِ))

کسی که چیزی را بفروشد

فرهنگ فارسی معین

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

البائع

دیکشنری فارسی به عربی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

Seller, Vendor

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

vendeur

دیکشنری فارسی به فرانسوی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

продавець , продавець

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

বিক্রেতা , বিক্রেতা

دیکشنری فارسی به بنگالی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

vendedor

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

продавец

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

Verkäufer

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

sprzedawca

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

فروخت کنندہ , فروخت کنندہ

دیکشنری فارسی به اردو

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

muuzaji

دیکشنری فارسی به سواحیلی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

ผู้ขาย , ผู้ขาย

دیکشنری فارسی به تایلندی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

vendedor

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

satıcı

دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

販売者 , 売り手

دیکشنری فارسی به ژاپنی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

卖家 , 小贩

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

סוחר , מוֹכֵר

دیکشنری فارسی به عبری

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

penjual

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

विक्रेता , विक्रेता

دیکشنری فارسی به هندی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

verkoper

دیکشنری فارسی به هلندی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

venditore

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

تصویری از فروشنده — تصویر فروشنده

판매자

دیکشنری فارسی به کره ای