- روسپی
- فاحشه
معنی روسپی - جستجوی لغت در جدول جو
- روسپی
- زن بدکار فاحشه بد کاره
- روسپی
- زن بدکار، بدکاره، فاحشه، خشنی
- روسپی ((سْ))
- زن بدکاره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که سرافراز باشد بخوبی کاری که کرده است
پارچه ای که زنان بر سر می افکنند و معمولا در زیر چانه گره میزنند، چار قد
زن بدکار فاحشه بد کاره
((سَ))
فرهنگ فارسی معین
پارچه ای معمولاً سه گوش یا چهارگوش (به صورت سه تا شده) که زنان سر و گردن خود را با آن می پوشانند
منسوب به قوم روس، زبان مردم روسیه، نوعی پارچه منسوب به روس، نوعی پیاله شراب
مربوط به روسیه، از مردم روسیه مثلاً دانشمندان روسی، تهیه شده در روسیه مثلاً خودروهای روسی، زبانی از شاخۀ زبان های بالتو اسلاوی که در روسیه بدان تکلم می کنند
حرام زاده، فرزندی که از ازدواج غیر شرعی به وجود آید، ناپاک زاده، فرزند نامشروع، بدذات، حیله گر و فتنه انگیز
مرد زناکار، زن باز
آنکه زنش روسپی و هرجایی باشد زن جلب، دشنامی است مردان را زن قحبه زن جلب