جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با روسپی باره

روسپی باره

روسپی باره
زناکار و بدکار و شنیعکار. (ناظم الاطباء). زانی و بدکار. (آنندراج.)
لغت نامه دهخدا

روسبی باره

روسبی باره
روسپی باره: زنی چشمهای بغایت خوش و خوب داشت روزی از شوهرشکایت بقاضی برد قاضی روسبی باره بود از چشمهای اوش خوش آمد. (منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 148)
لغت نامه دهخدا

روسپی زاده

روسپی زاده
حرام زاده، فرزندی که از ازدواج غیر شرعی به وجود آید، ناپاک زاده، فرزند نامشروع، بدذات، حیله گر و فتنه انگیز
روسپی زاده
فرهنگ فارسی عمید

روسپی زاده

روسپی زاده
حرامزاده. (آنندراج). فرزند روسپی که پدرش معلوم نباشد:
وزآن پس چنین گفت با سرکشان
که این روسپی زادۀ بدنشان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

روسپی خانه

روسپی خانه
محل فسق. فاحشه خانه: نونون شهری است (بهندوستان) و گویند که اندر وی بیش از سیصد هزار بت است و اندر وی روسپی خانه های بسیار. (حدود العالم). و رجوع به روسپی شود
لغت نامه دهخدا

روسپی بارگی

روسپی بارگی
زناکاری. (ناظم الاطباء). شاهدبازی و فاحشه دوستی. (یادداشت مؤلف). و رجوع به روسپی شود، قحبگی و فاحشه گری
لغت نامه دهخدا