مهری که بدان سرهای خم را و مانند آنرا مهر کنند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج) ، مهر چوبی بزرگ که بدان غله را در انبارمهر کنند. (ناظم الاطباء). مهر خرمن. (مهذب الاسماء) ، علامت و نشان، آیین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بلا. (منتهی الارب) (آنندراج). بلا و سختی. (ناظم الاطبا)
مهری که بدان سرهای خم را و مانند آنرا مهر کنند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج) ، مهر چوبی بزرگ که بدان غله را در انبارمهر کنند. (ناظم الاطباء). مهر خرمن. (مهذب الاسماء) ، علامت و نشان، آیین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بلا. (منتهی الارب) (آنندراج). بلا و سختی. (ناظم الاطبا)
مربوط به روسیه، از مردم روسیه مثلاً دانشمندان روسی، تهیه شده در روسیه مثلاً خودروهای روسی، زبانی از شاخۀ زبان های بالتو اسلاوی که در روسیه بدان تکلم می کنند
مربوط به روسیه، از مردم روسیه مثلاً دانشمندان روسی، تهیه شده در روسیه مثلاً خودروهای روسی، زبانی از شاخۀ زبان های بالتو اسلاوی که در روسیه بدان تکلم می کنند
منسوب بقوم روس، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به روس شود، زبان مردم روسیه، (فرهنگ فارسی معین)، زبان روسی یکی از زبانهای هندواروپایی و از شعب زبانهای اسلاوی است و زبان رسمی ملل اتحاد جماهیر شوروی میباشد خط روسی از خط کیریلی ناشی شده و آن در زمان پتر کبیر و تا حدی بدستور وی تثبیت شد و شامل 36 حرف است که آخرین آنها ایگیتا امروز تقریباً متروک است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، و رجوع به ’روسیۀ شوروی’ (قسمت زبان) و ’سازمان فرهنگی’ شود، نوعی پارچه، (برهان قاطع) (آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) (از لغت ولف)، نوعی پارچۀ منسوب بروس، (فرهنگ فارسی معین) : بغیر روسی و کتان و رختهای نفیس چه چیز همره او شد بگور تامحشر، نظام قاری، سوزن بدرز روسی و والا و بیت کرد عمری بسر دوید و بآخرمحال یافت، نظام قاری، چماق سوزن سرکوبشان زند روسی چو کار اوفتدش با چهار گز معجر، نظام قاری، ، پیالۀ شراب، (برهان قاطع) (آنندراج) (فرهنگ شاهنامه)، نوعی پیالۀ شراب، (فرهنگ فارسی معین)
منسوب بقوم روس، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به روس شود، زبان مردم روسیه، (فرهنگ فارسی معین)، زبان روسی یکی از زبانهای هندواروپایی و از شعب زبانهای اسلاوی است و زبان رسمی ملل اتحاد جماهیر شوروی میباشد خط روسی از خط کیریلی ناشی شده و آن در زمان پتر کبیر و تا حدی بدستور وی تثبیت شد و شامل 36 حرف است که آخرین آنها ایگیتا امروز تقریباً متروک است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، و رجوع به ’روسیۀ شوروی’ (قسمت زبان) و ’سازمان فرهنگی’ شود، نوعی پارچه، (برهان قاطع) (آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) (از لغت ولف)، نوعی پارچۀ منسوب بروس، (فرهنگ فارسی معین) : بغیر روسی و کتان و رختهای نفیس چه چیز همره او شد بگور تامحشر، نظام قاری، سوزن بدرز روسی و والا و بیت کرد عمری بسر دوید و بآخرمحال یافت، نظام قاری، چماق سوزن سرکوبشان زند روسی چو کار اوفتدش با چهار گز معجر، نظام قاری، ، پیالۀ شراب، (برهان قاطع) (آنندراج) (فرهنگ شاهنامه)، نوعی پیالۀ شراب، (فرهنگ فارسی معین)
جوالیقی در المعرب آرد: روسم فارسی معرب است و روشم با شین معجمه نیز گویند و آن مهر چوبینی است که بدان مهر کنند. (المعرب جوالیقی). مهر چوبین که بدان سر خم و جزآن مهر کنند. (منتهی الارب) (آنندراج). تمغا. روسم. و آن مهری است از چوب برکنده که آنرا راشوم نیز گویند. (از یادداشت مؤلف). رجوع به روسم و راشوم شود
جوالیقی در المعرب آرد: روسم فارسی معرب است و روشم با شین معجمه نیز گویند و آن مهر چوبینی است که بدان مهر کنند. (المعرب جوالیقی). مهر چوبین که بدان سر خم و جزآن مهر کنند. (منتهی الارب) (آنندراج). تمغا. روسم. و آن مهری است از چوب برکنده که آنرا راشوم نیز گویند. (از یادداشت مؤلف). رجوع به روسم و راشوم شود
المصری. مردی بوده به مصر قبل از اسلام، که در علم کیمیا و اصول و تفصیل و اقامۀ دلایل بر صحت وجود آن مهارت داشته است و او را در این رشته کتابهای گرانبهای مشهوری است. (از تاریخ الحکمای القفطی)
المصری. مردی بوده به مصر قبل از اسلام، که در علم کیمیا و اصول و تفصیل و اقامۀ دلایل بر صحت وجود آن مهارت داشته است و او را در این رشته کتابهای گرانبهای مشهوری است. (از تاریخ الحکمای القفطی)
ابومحمد رویم بن محمد زید بن رویم بغدادی. صاحب تألیفات در تصوف و عرفان و از بزرگان این طریقه است. (یادداشت مؤلف). رجوع به ابومحمد رویم و اعلام زرکلی شود
ابومحمد رویم بن محمد زید بن رویم بغدادی. صاحب تألیفات در تصوف و عرفان و از بزرگان این طریقه است. (یادداشت مؤلف). رجوع به ابومحمد رویم و اعلام زرکلی شود
شتری که باقی ماند بر سیر یک شباروز. (از متن اللغه) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (منتهی الارب). آنکه یک شبانه روز بر سیر باقی نماند (؟). (از اقرب الموارد) ، ناقۀ رسوم، ماده شتری که نشان سپل او بر زمین ماند از سختی. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از مهذب الاسماء) (از منتهی الارب). ناقه ای که نشان سم او از شدت راه رفتن بر زمین ماند. (از اقرب الموارد)
شتری که باقی ماند بر سیر یک شباروز. (از متن اللغه) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (منتهی الارب). آنکه یک شبانه روز بر سیر باقی نماند (؟). (از اقرب الموارد) ، ناقۀ رسوم، ماده شتری که نشان سپل او بر زمین ماند از سختی. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از مهذب الاسماء) (از منتهی الارب). ناقه ای که نشان سم او از شدت راه رفتن بر زمین ماند. (از اقرب الموارد)
آیین ها. قواعد. قوانین. (فرهنگ فارسی معین). آیین. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). قانون ها. (از شعوری ج 2 ورق 24) : حدیث او معانی در معانی رسوم او فضایل در فضایل. منوچهری. هرگز پادشاه چون امیر عادل سبکتکین ندیدم در سیاست و بخشش و کدخدایی و دانش و همه رسوم ملک. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 458). آن رسوم و آثار ستوده... هیچ جای نیست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 109). چنین مردی به زعامت پیلبانان دریغ باشد با کفایت و مناصحت و سخن نیکو که داند گفت و رسوم تمام که دریافته است خدمت پادشاهان را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 286) .رسوم خدمت پادشاهان باشد که بر رای وی پوشیده مانده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 395). نندیشم از ملوک و سلاطینش دیگر کنم رسوم و قوانینش. ناصرخسرو. رسوم ستودۀ او را زنده گردانید. (کلیله و دمنه). وگر قیصر سگالد رای زردشت کنم زنده رسوم زند و استا. خاقانی. چو سال آمد به شش چون سرو می رست رسوم شش جهت را بازمی جست. نظامی. ز آیین مسلمانی بتان را عار می آید رسوم عشقبازی را بطور برهمن می کن. علی خراسانی (از آنندراج). - رسوم عرفیه، عادات. (ناظم الاطباء). - ، خراجی که ملاک می دهد. (از ناظم الاطباء). - رسوم و آداب، آیین ها و رسم ها. آنچه انجام دادن آن در میان افراد جامعه ای جایز شناخته شده و معمول گردیده است. (یادداشت مؤلف)، عادت ها. (غیاث اللغات). عادات. (از فرهنگ فارسی معین) (از شعوری ج 2 ورق 24). عادت. (ناظم الاطباء). ، دستورها. ترتیبات. (فرهنگ فارسی معین) : اگر رسولی آید رسوم بازمی نماید (بونصر) . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 286). او را و دیگران را مقرر است که بر معاملات و رسوم دواوین و اعمال به از اویم و بهتر از او راه برم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 142). کلیله گفت چگونه قربت... جویی بنزدیک شیر که تو خدمت ملوک نکرده ای و رسوم آن ندانی. (کلیله و دمنه) .... رسوم لشکرکشی و آداب سپاهداری از نوعی تقدیم فرمود که روزنامۀسعادت به اسم وصیت او مورخ گشت. (کلیله و دمنه)، حصه ها و بهره ها. (فرهنگ فارسی معین). حصه و بهره. (ناظم الاطباء)، عوارض. باج و خراج. (فرهنگ فارسی معین). باج و خراج. (ناظم الاطباء). - رسوم سزاولی، وجهی که برای مخارج سزاول داده می شود. (ناظم الاطباء). وجوهی که از طرف مستوفیان دیوانی از عارضان و ارباب حقوق گرفته می شد. ج، رسومات. (فرهنگ فارسی معین). پول ناروا و غیرمعینی که ارباب قلم و مستوفیان دیوانی بطور رشوه از عارضین و ارباب حقوق می گیرند. (ناظم الاطباء). - رسوم مستوفیان، مالیات گونه ای که ارباب حاجات به مستوفیان پردازند. (یادداشت مؤلف). ، مقرری و پاداش و وظیفه ای که شاعران و دیوانیان را می دادند. (یادداشت مؤلف). وظیفه و مشاهره. (ناظم الاطباء) : آزادگی آموخته زو طریق راوی گرفته زو رسوم و سنن. فرخی. در اواخراین ضابطه مضبوط نبوده بلکه رسوم خود را از قرار تصدیق دفتری بازیافت می نمودند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 25). و چنانچه صاحبان مناصب رقم منصب خود را به جهت مدافعۀ رسوم مقرره بمهر مهرداران نمی داده اند تصدیق رسوم مقررۀ خود از سررشتۀ دفاتر توجیه دیوان مشخص و معین و... رسوم مستمری خود را اخذ می نموده اند و رسوم ’مهر شرف نفاذ’ بدین موجب است... (تذکرهالملوک ص 26). در ذکر مبلغ و مقدار مواجب و رسوم ارباب مناصب... و آن مشتمل است بر سه مقاله: مقالۀ اول درباب تفصیل مواجب و رسوم هر یک از امراء عظام... مقرر گشته. (از تذکرهالملوک ص 51 و 52). ایشیک آقاسی باشیان دیوان که حکومت ری با ایشان بوده و قشون مقرری نیز داشته اند و رسوم نیز بر این موجب دارند. (تذکرهالملوک ص 54)، حق الجعاله، حق نگارش و کتابت، کتابت و نگارش. (ناظم الاطباء)، نقوش. (غیاث اللغات). - رسوم العلوم و رقوم العلوم، این عبارت در اصطلاح صوفیان بدین معنی آمده است که چون مشاعر انسان رسوم اسماء الهی اند مانند علیم و سمیع و بصیر که ظاهر گردیده اند در مظاهری که انسان باشد و کسی که صفات و نفس خود را بشناسد و بداند که همه آنها آثار حق و صفات او و رسوم اسماء اویند حق را شناخته باشد و بالجمله رسوم علوم و رقوم علوم عبارت از مشاعر انسان است. (فرهنگ مصطلحات عرفانی تألیف سجادی). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 590 و اصطلاحات صوفیه (خطی) ص 854 شود جمع واژۀ رسم. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (دهار) (از شعوری ج 2 ورق 24) (از اقرب الموارد). رجوع به رسم در همه معانی اسمی شود
آیین ها. قواعد. قوانین. (فرهنگ فارسی معین). آیین. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). قانون ها. (از شعوری ج 2 ورق 24) : حدیث او معانی در معانی رسوم او فضایل در فضایل. منوچهری. هرگز پادشاه چون امیر عادل سبکتکین ندیدم در سیاست و بخشش و کدخدایی و دانش و همه رسوم ملک. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 458). آن رسوم و آثار ستوده... هیچ جای نیست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 109). چنین مردی به زعامت پیلبانان دریغ باشد با کفایت و مناصحت و سخن نیکو که داند گفت و رسوم تمام که دریافته است خدمت پادشاهان را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 286) .رسوم خدمت پادشاهان باشد که بر رای وی پوشیده مانده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 395). نندیشم از ملوک و سلاطینش دیگر کنم رسوم و قوانینش. ناصرخسرو. رسوم ستودۀ او را زنده گردانید. (کلیله و دمنه). وگر قیصر سگالد رای زردشت کنم زنده رسوم زند و استا. خاقانی. چو سال آمد به شش چون سرو می رست رسوم شش جهت را بازمی جست. نظامی. ز آیین مسلمانی بتان را عار می آید رسوم عشقبازی را بطور برهمن می کن. علی خراسانی (از آنندراج). - رسوم عرفیه، عادات. (ناظم الاطباء). - ، خراجی که ملاک می دهد. (از ناظم الاطباء). - رسوم و آداب، آیین ها و رسم ها. آنچه انجام دادن آن در میان افراد جامعه ای جایز شناخته شده و معمول گردیده است. (یادداشت مؤلف)، عادت ها. (غیاث اللغات). عادات. (از فرهنگ فارسی معین) (از شعوری ج 2 ورق 24). عادت. (ناظم الاطباء). ، دستورها. ترتیبات. (فرهنگ فارسی معین) : اگر رسولی آید رسوم بازمی نماید (بونصر) . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 286). او را و دیگران را مقرر است که بر معاملات و رسوم دواوین و اعمال به از اویم و بهتر از او راه برم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 142). کلیله گفت چگونه قربت... جویی بنزدیک شیر که تو خدمت ملوک نکرده ای و رسوم آن ندانی. (کلیله و دمنه) .... رسوم لشکرکشی و آداب سپاهداری از نوعی تقدیم فرمود که روزنامۀسعادت به اسم وصیت او مورخ گشت. (کلیله و دمنه)، حصه ها و بهره ها. (فرهنگ فارسی معین). حصه و بهره. (ناظم الاطباء)، عوارض. باج و خراج. (فرهنگ فارسی معین). باج و خراج. (ناظم الاطباء). - رسوم سزاولی، وجهی که برای مخارج سزاول داده می شود. (ناظم الاطباء). وجوهی که از طرف مستوفیان دیوانی از عارضان و ارباب حقوق گرفته می شد. ج، رسومات. (فرهنگ فارسی معین). پول ناروا و غیرمعینی که ارباب قلم و مستوفیان دیوانی بطور رشوه از عارضین و ارباب حقوق می گیرند. (ناظم الاطباء). - رسوم مستوفیان، مالیات گونه ای که ارباب حاجات به مستوفیان پردازند. (یادداشت مؤلف). ، مقرری و پاداش و وظیفه ای که شاعران و دیوانیان را می دادند. (یادداشت مؤلف). وظیفه و مشاهره. (ناظم الاطباء) : آزادگی آموخته زو طریق راوی گرفته زو رسوم و سنن. فرخی. در اواخراین ضابطه مضبوط نبوده بلکه رسوم خود را از قرار تصدیق دفتری بازیافت می نمودند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 25). و چنانچه صاحبان مناصب رقم منصب خود را به جهت مدافعۀ رسوم مقرره بمهر مهرداران نمی داده اند تصدیق رسوم مقررۀ خود از سررشتۀ دفاتر توجیه دیوان مشخص و معین و... رسوم مستمری خود را اخذ می نموده اند و رسوم ’مهر شرف نفاذ’ بدین موجب است... (تذکرهالملوک ص 26). در ذکر مبلغ و مقدار مواجب و رسوم ارباب مناصب... و آن مشتمل است بر سه مقاله: مقالۀ اول درباب تفصیل مواجب و رسوم هر یک از امراء عظام... مقرر گشته. (از تذکرهالملوک ص 51 و 52). ایشیک آقاسی باشیان دیوان که حکومت ری با ایشان بوده و قشون مقرری نیز داشته اند و رسوم نیز بر این موجب دارند. (تذکرهالملوک ص 54)، حق الجعاله، حق نگارش و کتابت، کتابت و نگارش. (ناظم الاطباء)، نقوش. (غیاث اللغات). - رسوم العلوم و رقوم العلوم، این عبارت در اصطلاح صوفیان بدین معنی آمده است که چون مشاعر انسان رسوم اسماء الهی اند مانند علیم و سمیع و بصیر که ظاهر گردیده اند در مظاهری که انسان باشد و کسی که صفات و نفس خود را بشناسد و بداند که همه آنها آثار حق و صفات او و رسوم اسماء اویند حق را شناخته باشد و بالجمله رسوم علوم و رقوم علوم عبارت از مشاعر انسان است. (فرهنگ مصطلحات عرفانی تألیف سجادی). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 590 و اصطلاحات صوفیه (خطی) ص 854 شود جَمعِ واژۀ رسم. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (دهار) (از شعوری ج 2 ورق 24) (از اقرب الموارد). رجوع به رسم در همه معانی اسمی شود