جدول جو
جدول جو

معنی روسفید - جستجوی لغت در جدول جو

روسفید
درستکار، بی گناه، مقابل روسیاه، سرفراز، موفق
تصویری از روسفید
تصویر روسفید
فرهنگ فارسی عمید
روسفید
(سَ / سِ)
روسپید. ممتاز و نامدار و باشرف و برگزیده. (ناظم الاطباء). معزز و ممتاز و دولتمند. (غیاث اللغات) (از آنندراج) ، درست کار. (ناظم الاطباء).
- روسفید شدن، از عهده کاری خوب برآمدن و سرافراز شدن.
- روسفید کردن، باعث سرافرازی کسی شدن. و رجوع به روسپید شود
لغت نامه دهخدا
روسفید
نشان، علامت، رسم
تصویری از روسفید
تصویر روسفید
فرهنگ لغت هوشیار
روسفید
((س))
بی گناه، صوابکار
تصویری از روسفید
تصویر روسفید
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پستانداری اهلی و علف خوار که از شیر و پشم و گوشت و پوست او استفاده می کنند و گوشت او از غذاهای اصلی انسان است
فرهنگ فارسی عمید
اجازه نامه ای همراه با مهر و امضای نمایندۀ یک کشور که به خارجیان برای ورود به آن کشور داده می شود، ویزا
فرهنگ فارسی عمید
(سَ / سِ)
روسفید شدن، کردار و اعمال بطور شرافت. (ناظم الاطباء). عزت و آبرو. معصومی. سادگی. و رجوع به روسفید شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
کسی که سرافراز باشد بخوبی کاری که کرده است. روسفید:
شبی دارم سیاه از صبح نومید
درین شب روسپیدم کن چو خورشید.
نظامی.
دو پروانه بینم درین طرفگاه
یکی روسپید است و دیگر سیاه.
نظامی.
تا نفکندند نرست آن امید
تا نشکستند نشد روسپید.
نظامی.
قدم بتربت عاشق ز ساق سیمین نه
که روسپید بروز حساب برخیزد.
؟ (از آنندراج).
، این لفظ را بر زنان بدکاره بر سبیل طعن اطلاق کنند که: ای روسپید، یعنی روسیاه و به این معنی روسپی مخفف آن است. (آنندراج). و رجوع به روسپی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رواقید
تصویر رواقید
خم بزرگ، خم زفت اندود
فرهنگ لغت هوشیار
پستانداریست از راسته سم داران از دسته زوج سمان از گروه نشخوار کنندگان و از تیره تهی شاخان که جهت استفاده از پشم و شیر و گوشتش آنرا اهلی کرده بصورت گله های بزرگ نگهداری میکنند. برخی نژاد های گوسفند نر دارای شاخ مورب و حلقوی و پیچ دار میباشند و در این صورت بنام قوچ نامیده میشوند ولی گوسفند ماده متعلق بهر نژادی که باشد بطور عام بنام میش خوانده میشود. بهترین نژاد های گوسفند عبارتند از: نژاد مرینوس که دارای پشمهای لطیفی است و گوسفند قره گل که پشمهایش دارای جعد خاصی است گوسپند ضان جمع گوسفندان گوسفند ها. یا گوسفند تسلیم. گوسفندی که در قربانگاه برای قربان کردن حاضر سازند، شخصی که در کمال تسلیم باشد (ایهام بدو معنی) : دل سلیم من آن گوسفند تسلیم است که جز به تیغ تو قربان شدن نمی داند. (شانی تکلو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادید
تصویر روادید
عبارت و امضائی که نوشته را دارای اعتبار کند، ویزا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روس فیل
تصویر روس فیل
آنکه طرفدار نفوذ روسهاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رو سفید
تصویر رو سفید
بی گناه، سرفراز، درستکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روسپید
تصویر روسپید
کسی که سرافراز باشد بخوبی کاری که کرده است
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پرسفید رگ دارد سفید پر. یا چای پرسفید. نوعی چای معطر که رنگ آن مایل بسفید است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادید
تصویر روادید
((رَ))
امضاء یا عبارتی که نوشته ای را تأیید کرده و به آن اعتبار می بخشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوسفند
تصویر گوسفند
((فَ))
از جانوران اهلی و علف خوار که گوشت و پوست و شیرش مورد استفاده انسان است، گوسپند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روادید
تصویر روادید
صلاحدید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
Chieftainship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
chefferie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
추장직
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
酋長職
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
שליט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
kepemimpinan suku
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
प्रधानता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
stamhoofdschap
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
przywództwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
jefatura
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
capitanato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
chefia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
酋长身份
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
вождизм
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
Häuptlingschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
вождизм
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روسایی
تصویر روسایی
aşiret liderliği
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی