- روسفید
- نشان، علامت، رسم
معنی روسفید - جستجوی لغت در جدول جو
- روسفید
- درستکار، بی گناه، مقابل روسیاه، سرفراز، موفق
- روسفید ((س))
- بی گناه، صوابکار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که سرافراز باشد بخوبی کاری که کرده است
بی گناه، سرفراز، درستکار
صلاحدید
آنکه پرسفید رگ دارد سفید پر. یا چای پرسفید. نوعی چای معطر که رنگ آن مایل بسفید است
آنکه طرفدار نفوذ روسهاست
خم بزرگ، خم زفت اندود
عبارت و امضائی که نوشته را دارای اعتبار کند، ویزا
پستانداریست از راسته سم داران از دسته زوج سمان از گروه نشخوار کنندگان و از تیره تهی شاخان که جهت استفاده از پشم و شیر و گوشتش آنرا اهلی کرده بصورت گله های بزرگ نگهداری میکنند. برخی نژاد های گوسفند نر دارای شاخ مورب و حلقوی و پیچ دار میباشند و در این صورت بنام قوچ نامیده میشوند ولی گوسفند ماده متعلق بهر نژادی که باشد بطور عام بنام میش خوانده میشود. بهترین نژاد های گوسفند عبارتند از: نژاد مرینوس که دارای پشمهای لطیفی است و گوسفند قره گل که پشمهایش دارای جعد خاصی است گوسپند ضان جمع گوسفندان گوسفند ها. یا گوسفند تسلیم. گوسفندی که در قربانگاه برای قربان کردن حاضر سازند، شخصی که در کمال تسلیم باشد (ایهام بدو معنی) : دل سلیم من آن گوسفند تسلیم است که جز به تیغ تو قربان شدن نمی داند. (شانی تکلو)
اجازه نامه ای همراه با مهر و امضای نمایندۀ یک کشور که به خارجیان برای ورود به آن کشور داده می شود، ویزا
پستانداری اهلی و علف خوار که از شیر و پشم و گوشت و پوست او استفاده می کنند و گوشت او از غذاهای اصلی انسان است
Chieftainship
вождизм
Häuptlingschaft
вождизм
przywództwo
chefia
capitanato
jefatura
chefferie
stamhoofdschap
प्रधानता
kepemimpinan suku
رئاسةٌ
aşiret liderliği
uongozi wa kiongozi
ผู้นำเผ่า