مربوط به روسیه، از مردم روسیه مثلاً دانشمندان روسی، تهیه شده در روسیه مثلاً خودروهای روسی، زبانی از شاخۀ زبان های بالتو اسلاوی که در روسیه بدان تکلم می کنند
مربوط به روسیه، از مردم روسیه مثلاً دانشمندان روسی، تهیه شده در روسیه مثلاً خودروهای روسی، زبانی از شاخۀ زبان های بالتو اسلاوی که در روسیه بدان تکلم می کنند
ژان باتیست... شاعر فرانسوی که در 1617م. در پاریس متولد شد و در 1741 در بروکسل درگذشت غزلیات و هجویات او در ادبیات فرانسه مشهور است رجوع به لاروس شود پیر... نویسنده فرانسوی. در حدود 1725 میلادی در تولوز متولد شد و در 1785 در بویون وفات یافت. رجوع به لاروس شود
ژان باتیست... شاعر فرانسوی که در 1617م. در پاریس متولد شد و در 1741 در بروکسل درگذشت غزلیات و هجویات او در ادبیات فرانسه مشهور است رجوع به لاروس شود پیر... نویسنده فرانسوی. در حدود 1725 میلادی در تولوز متولد شد و در 1785 در بویون وفات یافت. رجوع به لاروس شود
منسوب بقوم روس، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به روس شود، زبان مردم روسیه، (فرهنگ فارسی معین)، زبان روسی یکی از زبانهای هندواروپایی و از شعب زبانهای اسلاوی است و زبان رسمی ملل اتحاد جماهیر شوروی میباشد خط روسی از خط کیریلی ناشی شده و آن در زمان پتر کبیر و تا حدی بدستور وی تثبیت شد و شامل 36 حرف است که آخرین آنها ایگیتا امروز تقریباً متروک است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، و رجوع به ’روسیۀ شوروی’ (قسمت زبان) و ’سازمان فرهنگی’ شود، نوعی پارچه، (برهان قاطع) (آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) (از لغت ولف)، نوعی پارچۀ منسوب بروس، (فرهنگ فارسی معین) : بغیر روسی و کتان و رختهای نفیس چه چیز همره او شد بگور تامحشر، نظام قاری، سوزن بدرز روسی و والا و بیت کرد عمری بسر دوید و بآخرمحال یافت، نظام قاری، چماق سوزن سرکوبشان زند روسی چو کار اوفتدش با چهار گز معجر، نظام قاری، ، پیالۀ شراب، (برهان قاطع) (آنندراج) (فرهنگ شاهنامه)، نوعی پیالۀ شراب، (فرهنگ فارسی معین)
منسوب بقوم روس، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به روس شود، زبان مردم روسیه، (فرهنگ فارسی معین)، زبان روسی یکی از زبانهای هندواروپایی و از شعب زبانهای اسلاوی است و زبان رسمی ملل اتحاد جماهیر شوروی میباشد خط روسی از خط کیریلی ناشی شده و آن در زمان پتر کبیر و تا حدی بدستور وی تثبیت شد و شامل 36 حرف است که آخرین آنها ایگیتا امروز تقریباً متروک است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، و رجوع به ’روسیۀ شوروی’ (قسمت زبان) و ’سازمان فرهنگی’ شود، نوعی پارچه، (برهان قاطع) (آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) (از لغت ولف)، نوعی پارچۀ منسوب بروس، (فرهنگ فارسی معین) : بغیر روسی و کتان و رختهای نفیس چه چیز همره او شد بگور تامحشر، نظام قاری، سوزن بدرز روسی و والا و بیت کرد عمری بسر دوید و بآخرمحال یافت، نظام قاری، چماق سوزن سرکوبشان زند روسی چو کار اوفتدش با چهار گز معجر، نظام قاری، ، پیالۀ شراب، (برهان قاطع) (آنندراج) (فرهنگ شاهنامه)، نوعی پیالۀ شراب، (فرهنگ فارسی معین)
ته نشین شدن چیزی در آب. (از اقرب الموارد). به تک آب شدن و نشستن در آن. (ناظم الاطباء). ته نشستن. در ته ظروف قرار گرفتن درد یا جرم شی ٔ. (فرهنگ فارسی معین). به تک نشستن چیزی در آب. (صراح اللغه) (آنندراج) (منتهی الارب). به آب فروشدن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). بزیر آب فروشدن. (مصادر اللغۀ زوزنی). ته نشستن. ته نشینی. ته نشستن ماده ای در آب. استقرار اجزاء در تک آن. لرد افکندن. لرت انداختن. (یادداشت مؤلف). قرار گرفتن اجزای غلیظ مایعات در تک آن. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، فرورفتن چشم به مغاک. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از صراح اللغه) (آنندراج). چشم به گود فروشدن یعنی در مغاک فرورفتن. (مجمل اللغه). چشم به گود فروشدن. (تاج المصادر بیهقی). گود افتادن چشم. (یادداشت مؤلف) (از اقرب الموارد)
ته نشین شدن چیزی در آب. (از اقرب الموارد). به تک آب شدن و نشستن در آن. (ناظم الاطباء). ته نشستن. در ته ظروف قرار گرفتن دُرد یا جرم شی ٔ. (فرهنگ فارسی معین). به تک نشستن چیزی در آب. (صراح اللغه) (آنندراج) (منتهی الارب). به آب فروشدن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). بزیر آب فروشدن. (مصادر اللغۀ زوزنی). ته نشستن. ته نشینی. ته نشستن ماده ای در آب. استقرار اجزاء در تک آن. لِرد افکندن. لِرت انداختن. (یادداشت مؤلف). قرار گرفتن اجزای غلیظ مایعات در تک آن. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، فرورفتن چشم به مغاک. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از صراح اللغه) (آنندراج). چشم به گود فروشدن یعنی در مغاک فرورفتن. (مجمل اللغه). چشم به گود فروشدن. (تاج المصادر بیهقی). گود افتادن چشم. (یادداشت مؤلف) (از اقرب الموارد)
ابن راسب بن مالک بن جدعان. جدی جاهلی است فرزندان وی بطنی از قبیله دشنوءه ازقبیلۀ قحطان بوده اند. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 315) ابن الخزرج بن جده، جدی جاهلی است فرزندان وی بطنی از قبیلۀ جرم از قحطانیه بوده اند. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 315)
ابن راسب بن مالک بن جدعان. جدی جاهلی است فرزندان وی بطنی از قبیله دشنوءه ازقبیلۀ قحطان بوده اند. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 315) ابن الخزرج بن جده، جدی جاهلی است فرزندان وی بطنی از قبیلۀ جرم از قحطانیه بوده اند. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 315)
مهری که بدان سرهای خم را و مانند آنرا مهر کنند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج) ، مهر چوبی بزرگ که بدان غله را در انبارمهر کنند. (ناظم الاطباء). مهر خرمن. (مهذب الاسماء) ، علامت و نشان، آیین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بلا. (منتهی الارب) (آنندراج). بلا و سختی. (ناظم الاطبا)
مهری که بدان سرهای خم را و مانند آنرا مهر کنند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج) ، مهر چوبی بزرگ که بدان غله را در انبارمهر کنند. (ناظم الاطباء). مهر خرمن. (مهذب الاسماء) ، علامت و نشان، آیین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بلا. (منتهی الارب) (آنندراج). بلا و سختی. (ناظم الاطبا)
روسپی، این کلمه در زمان صحابه و تابعین نیز متداول بوده و به مرد هم اطلاق می شده: قال سفیان ابی عثیمه و اسمه سلمه بن مجنون قال کان بینی و بین رجل منازعه فقلت له یا روسبی، (الکنی و الاسماء از یادداشت بخط مؤلف)، و رجوع به روسپی شود
روسپی، این کلمه در زمان صحابه و تابعین نیز متداول بوده و به مرد هم اطلاق می شده: قال سفیان ابی عثیمه و اسمه سلمه بن مجنون قال کان بینی و بین رجل منازعه فقلت له یا روسبی، (الکنی و الاسماء از یادداشت بخط مؤلف)، و رجوع به روسپی شود
ته نشین شونده، ته نشین گردیده، درد که در ته ظرف ماند، ماده دارویی که در ته لوله آزمایش یا ته بالن و دیگر ظروف آزمایشگاهی ته نشین شود، گل و لای و دیگر مواد مخلوط با آب که در بستر رودخانه ها و کف دریاچه ها و دری
ته نشین شونده، ته نشین گردیده، درد که در ته ظرف ماند، ماده دارویی که در ته لوله آزمایش یا ته بالن و دیگر ظروف آزمایشگاهی ته نشین شود، گل و لای و دیگر مواد مخلوط با آب که در بستر رودخانه ها و کف دریاچه ها و دری