جدول جو
جدول جو

معنی روزگاریافته - جستجوی لغت در جدول جو

روزگاریافته
(دَ / دِ)
سالخورده: مردی روزگاریافته ونیکوتدبیر و صائب اندیشه بود. (تاریخ طبرستان). گوشت جانوران جوان، تری بیش از آن دهد که گوشت جانوران روزگاریافته. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). پیری بود روزگاریافته و دوتا شده. (اسکندر نامۀ نسخۀ سعید نفیسی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روزگار یافتن
تصویر روزگار یافتن
کنایه از فرصت پیدا یافتن
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دَ)
عمر دراز یافتن:
مخالفان را یک روز روزگار مده
که اژدها شود ار روزگار یابد مار.
مسعود رازی.
وی را... نظیر نبود... روزگار یافت و در کارها نیکو تأمل کرد. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روزگار رفته
تصویر روزگار رفته
بی دولت بی اقبال، آنکه عمرش بیهوده سپری شده جمع روزگار رفتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روزگار یافتن
تصویر روزگار یافتن
((~. تَ))
مهلت یافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روزگار رفته
تصویر روزگار رفته
((~. رَ تِ))
بخت برگشته، بی اقبال، کسی که عمرش بیهوده سپری شده
فرهنگ فارسی معین