آنچه هرروز بکسی داده شود. (آنندراج). یومی. (ناظم الاطباء). آنچه بیک روز از طعام یا مزد یا پول برای کسی مقررکرده اند. (از فرهنگ نظام) ، هرروزی. (ناظم الاطباء). یومیه. (یادداشت مؤلف). هر روز. گویند: فلان روزانه یک نوع اذیت بمن میکند. (از فرهنگ نظام) ، هر روزی یک بار. (یادداشت مؤلف)
آنچه هرروز بکسی داده شود. (آنندراج). یومی. (ناظم الاطباء). آنچه بیک روز از طعام یا مزد یا پول برای کسی مقررکرده اند. (از فرهنگ نظام) ، هرروزی. (ناظم الاطباء). یومیه. (یادداشت مؤلف). هر روز. گویند: فلان روزانه یک نوع اذیت بمن میکند. (از فرهنگ نظام) ، هر روزی یک بار. (یادداشت مؤلف)
بهره و حصۀ هرروزه. (ناظم الاطباء). روزی. (فرهنگ فارسی معین)، آنچه از نقد و جنس که هر روزه بشخص میرسد، معاش یومیه، جیره ای که هرروزه به مستحقین دهند. (ناظم الاطباء)، روزگار. زمان. دوران: آن روزینه شهر (بخارا) همانقدر بود که شهرستان است. (تاریخ بخارای نرشخی)
بهره و حصۀ هرروزه. (ناظم الاطباء). روزی. (فرهنگ فارسی معین)، آنچه از نقد و جنس که هر روزه بشخص میرسد، معاش یومیه، جیره ای که هرروزه به مستحقین دهند. (ناظم الاطباء)، روزگار. زمان. دوران: آن روزینه شهر (بخارا) همانقدر بود که شهرستان است. (تاریخ بخارای نرشخی)