جدول جو
جدول جو

معنی روزولت - جستجوی لغت در جدول جو

روزولت
(وِ)
فرانسیس، نقاش فلامانی. مولد آنور به سال 1579 میلادی و وفات 1657. وی در تجسم مناظر شکار و تصاویر حیوانات ماهر بود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رولت
تصویر رولت
نوعی شیرینی لوله شدۀ خامه ای، نوعی خوراک که گوشت، سبزی یا پنیر را روی تکۀ خمیر پهن شده ای قرار داده و آن را پس از لوله کردن سرخ می کنند، وسیله ای به شکل چرخ کوچک دندانه دار که برای انتقال طرح از الگو به الگویی دیگر یا پارچه به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نودولت
تصویر نودولت
آنکه تازه به مال و مقام رسیده، برای مثال یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان / کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند (حافظ - ۴۰۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رونوشت
تصویر رونوشت
نوشته ای که از روی نوشتۀ دیگر نوشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روپوست
تصویر روپوست
قشر خارجی پوست، سطح خارجی پوست جانوران یا اندام گیاه، اپیدرم
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نُو دَ / دُو لَ)
مردم بداصل نانجیب تازه به دولت رسیده. (ناظم الاطباء). آنکه تازه به مال و جاه رسیده. (فرهنگ فارسی معین). نوکیسه. (آنندراج). ندیدبدید. تازه به دوران رسیده. (یادداشت مؤلف). بی بته. جانگرفته. کم ظرفیت. نوخاسته:
یارب این نودولتان را بر خر خودشان نشان
کاینهمه ناز از غلام ترک و استر می کنند.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو)
نوزود. نوجوت. جشن کستی بندی کودک در آیین زردشتی. (مزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به خرده اوستا ص 68 و 70 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ زُ)
موزولوس. پادشاه کاریه در عهد اردشیر دوم و سوم که تابع و باجگزار دولت ایران بود و در عهد اردشیر سوم (سال 353 قبل از میلاد) درگذشت. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1285 و موزولوس شود
لغت نامه دهخدا
(رُ لَ)
رجوله. مردی. مرد بودن. (غیاث اللغات) (از منتخب اللغات) (یادداشت مؤلف) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). اسم از رجل. (از اقرب الموارد) ، مردانگی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
مرغی شبیه بلدرچین که در هندوچین و مالزی هست، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
روزمانند. روشن و زیبا چون روز:
ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی
وای ماه روزوش ز شبستان کیستی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(زُ)
نام بندر کوچکی در ایتالیا نزدیک ناپل. دارای 28 هزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(مُ زُ لِ)
مقبره ای که ملکۀ کاریه برای شوهر خود موزول در هالیکارناس پایتخت کاریه ساخت که از حیث بنا و تزیینات یکی از عجایب هفتگانه عالم قدیم گردید. (از ایران باستان ج 2 ص 1185). اکنون در اروپا مقبره را موزول گویند بطور عموم
لغت نامه دهخدا
(رُ لِ)
غلتک. (لغات فرهنگستان). چرخی کوچک که به همه جهات حرکت کند و شیئی را که بدان متصل است با خود برد، چرخ رنده ای است دسته دار که جهت انتقال طرح از الگو به پارچه مورد استفاده قرار می گیرد، نوعی بازی که در آن برنده بوسیلۀ توقف گلولۀ روی یکی از نمره های لوحه ای متحرک تعیین شود، حربۀ آتشین دستی کوتاه و خودکار که بدان چند تیر می توانند درکنندبدون آنکه پس از هر بار آنرا پر نمایند، شش لول. (فرهنگ فارسی معین) ، نوعی شیرینی است و وجه تسمیه آن است که خمیر این شیرینی را بشکل مستطیل ببرند و بر سطح آن خامه مالند و پس لوله کنند و به قطعاتی که یک یا دو سانتی متر عرض داشته باشند ببرند
لغت نامه دهخدا
در تداول عامه، بمعنی کوتاه و غوزدار، غوزی، قوزدار، ظاهراً ترکیبی است از: غوز + لو، پسوند مالکیت در ترکی: پیر غوزولو
لغت نامه دهخدا
(گُ زُ)
بنوزو (1428-1498 میلادی). نقاش ایتالیایی که در فلورانس متولد شد. از آثار اوست: ورود مجللانۀ سن تما داکن (موزۀ لوور) ، ملتزمین رکاب پادشاهان مجوس (کلیسای مدیسی فلورانس). وی یک بخش از کودکستان مشهور کامپو سانتو د پیز را تزیین کرده است
لغت نامه دهخدا
(نِ وِ)
نسخه ای که از روی نوشته ای بردارند. نوشته ای که از روی نوشتۀ دیگری می نویسند. (لغات فرهنگستان). نسخه. سواد. کپیه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رونوشت
تصویر رونوشت
نسخه ای که از روی نوشته ای بردارند
فرهنگ لغت هوشیار
طبقه سطحی جلد که تشکیل شده از طبقات شاخی در فوق و طبقه مالپیگی در زیر. اولین ردیف طبقه مالپیگی که از سلولهای فعال و زایا تشکیل شده در زیر پوست قرار گرفته است بشره، طبقه خارجی و سطحی پوست گیاهان که معمولااز یک ردیف سلول ساخته شده بشره
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی غلتک، منگچرخ از ابزارهای خنیا (قمار)، رند چرخ از ابزارهای درزیگری (خیاطی) چرخی کوچک که به همه جهات حرکت کند و شییء را که بدان متصل است با خود برند، چرخ رنده ایست دسته دار که جهت انتقال طرح از الگو بپارچه مورد استفاده قرار میگیرد، نوعی بازی که در آن برنده به وسیله توقف گلوله ای روی یکی از نمره های لوحه ای متحرک تعیین میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجولت
تصویر رجولت
مردی مرد بودن مردی مردانگی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پایه بست گوی پولادی پایه داری که یک کلاهک آن را در بر گرفته و می تواند بر آسه گوی پولادی بگردد مجموعه یک کره فولادی پایه دار و یک کلاهک که آنرا در بر گرفته است. خاصیت روتول این است که سرپوش میتواند بر محور کره فولادی پایه دار بگردد. دهانه سرپوش دارای پیچ میزان است که تماس کره را با جدار سرپوش کم و زیاد میکند. روتول تقریبا قسمی مفصل است و نوع ساده آنرا در محل اتصال آیینه اتومبیل روی پایه ای که به بدنه چسبیده میتوان مشاهده کرد قایمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوزوت
تصویر نوزوت
در جشن کستی بندی کودک در آیین زردشتی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه تازه بمال و جاه رسیده: یارب، این نودولتان را با خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند. (حافظ. 135)
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی دوخنا از گیاهان گیاهی است از تیره نی بوریا که در نیمکره شمالی میروید وبعنوان علوفه مورد استفاده دامها قرار میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوزولو
تصویر غوزولو
غوزدار غوزی
فرهنگ لغت هوشیار
((لِ))
نوعی دستگاه قمار که دارای شماره هایی است. آن را می چرخانند و روی شماره ایی که خواهد ایستاد شرط بندی می کنند، نوعی شیرینی خامه ای، نوعی خوراکی که گوشت، پنیر... را لای خمیر نان می پیچند و آن را یا سرخ می کنند یا می پزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رونوشت
تصویر رونوشت
((نِ وِ))
کپی، نوشته ای که از روی نوشته دیگر بنویسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رونوشت
تصویر رونوشت
نسخه
فرهنگ واژه فارسی سره
تازه به دوران رسیده، نوکیسه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سواد، کپی، کپیه، مسوده، نسخه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چشمه ای در روستای یخ کش بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
روزانه مربوط به یک روز
فرهنگ گویش مازندرانی