- روزنامچه
- روزنامک روزنامگک روزنامه، دفتری که بازرگانان معاملات روزنامه خود را در آن مینویسند
معنی روزنامچه - جستجوی لغت در جدول جو
- روزنامچه
- روزنامه، نشریه ای حاوی اخبار و وقایع روز که به صورت روزانه یا هفتگی چاپ می شود، دفتری که بازرگانان داد و ستد روزانۀ خود را در آن می نویسند، سرگذشت، شرح احوال، اعمال و وقایع روزانه، نامۀ اعمال
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یک روزنامج روزنامه
نامه ای که همه روزه یا هفته ای یکبار چاپ شود و اخبار و وقایع روزانه را منتشر کند
((مِ))
فرهنگ فارسی معین
نشریه ای که هر روز چاپ می شود و در آن اخبار و رویدادهای آن روز نوشته می شود، نامه اعمال، دفتر حساب بازرگان
نشریه ای حاوی اخبار و وقایع روز که به صورت روزانه یا هفتگی چاپ می شود، دفتری که بازرگانان داد و ستد روزانۀ خود را در آن می نویسند، سرگذشت، شرح احوال، اعمال و وقایع روزانه، کنایه از نامۀ اعمال، برای مثال آبی به روزنامۀ اعمال ما فشان / بتوان مگر سترد حروف گناه از او (حافظ - ۸۲۶)
اکزهکواتور
فرمانی که رئیس کشوری به کنسولهای بیگانه میدهد و آنها را برای انجام ماموریت خود مجاز مینماید
پارسی تازی گشته روزنامه یک روزنامه دفتری که در آن شرح وقایع روزانه دربار شاهان و غیره را مینوشتند، نامه اعمال کارنامه سیرت، گزارش وقایع نگاران دولت از ولایات راپرت، نامه ای مشتمل بر اخبار و وقایع روزنامه و غیره که هر روز چاپ میشود توضیح: توسعا به نامه هفتگی نیز اطلاق کنند
نوشته ای به امضای رئیس کشور یا رئیس دولت که به کنسول داده می شود و ماموریت او را تصویب و تجویز می کند
پارسی تازی گشته روزنامه، دفتر روزنامه، اواره ای بازنشستگی، سالنامه