کنایه از روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، یوم دین، یوم الحشر، ستخیز، یوم الدین، یوم التّناد، روز درنگ، رستخیز، روز بازخوٰاست، روز بازپرس، روز وانفسا، یوم القرار، یوم الحساب، یوم الجمع، طامة الکبریٰ، یوم النشور، روز امید و بیم، روز پسین، روز رستاخیز، نشور، رستاخیز، یوم السبع، روز جزا، یوم التلاقی، فرجام گاه، قارعه
کنایه از روزِ قیامَت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، یومُ دین، یومُ الحَشر، سَتخیز، یومُ الدین، یومُ التَّناد، روزِ دِرَنگ، رَستَخیز، روزِ بازخوٰاست، روزِ بازپُرس، روزِ وانَفسا، یومُ القَرار، یومُ الحِساب، یومُ الجَمع، طامة الکُبریٰ، یومُ النُشور، روزِ اُمید و بیم، روزِ پَسین، روزِ رَستاخیز، نُشور، رَستاخیز، یومُ السَبع، روزِ جَزا، یومُ التَلاقی، فَرجام گاه، قارِعَه
روز قیامت. (آنندراج). روز داوری. روز رستاخیز. روز حساب: کجا برد خواهی مرا بسته زار نترسی ز یزدان بروز شمار. فردوسی. بیزدان نمایم بروز شمار بنالم ز بدکن بپروردگار. فردوسی. بدین گیتی اندر نکوهش بود بروز شمارت پژوهش بود. فردوسی. بسرکشان سپه گفت هر که روز شمار ثواب خواهد جستن همی ز ایزد بار... فرخی. گر ایدر نگیردت فرجام کار بگیرد بپاداش روز شمار. اسدی. مرمرا گویی برخیز که بددینی صبر کن اکنون تا روز شمار آید. ناصرخسرو. که گر پای طفلی برآید بسنگ خدای از تو پرسد بروز شمار. سعدی. اگر می بترسی ز روز شمار از آن کز تو ترسد خطا درگذار. سعدی. بر ضعیفان و زیردستانت خشم بی حد مران و طیره مگیر که فضیحت بود بروز شمار بنده آزاد و خواجه در زنجیر. سعدی
روز قیامت. (آنندراج). روز داوری. روز رستاخیز. روز حساب: کجا برد خواهی مرا بسته زار نترسی ز یزدان بروز شمار. فردوسی. بیزدان نمایم بروز شمار بنالم ز بدکن بپروردگار. فردوسی. بدین گیتی اندر نکوهش بود بروز شمارت پژوهش بود. فردوسی. بسرکشان سپه گفت هر که روز شمار ثواب خواهد جستن همی ز ایزد بار... فرخی. گر ایدر نگیردت فرجام کار بگیرد بپاداش روز شمار. اسدی. مرمرا گویی برخیز که بددینی صبر کن اکنون تا روز شمار آید. ناصرخسرو. که گر پای طفلی برآید بسنگ خدای از تو پرسد بروز شمار. سعدی. اگر می بترسی ز روز شمار از آن کز تو ترسد خطا درگذار. سعدی. بر ضعیفان و زیردستانت خشم بی حد مران و طیره مگیر که فضیحت بود بروز شمار بنده آزاد و خواجه در زنجیر. سعدی
روزی که پادشاهان دیوان کنند و بار عام دهند: علی عالی اعلا که چوب حاجب او سر ینال و تکین را بروز بار شکست. سنایی (از آنندراج). روز بار تو سود کرد جهان تا جهان است روز بار تو باد. ؟
روزی که پادشاهان دیوان کنند و بار عام دهند: علی عالی اعلا که چوب حاجب او سر ینال و تکین را بروز بار شکست. سنایی (از آنندراج). روز بار تو سود کرد جهان تا جهان است روز بار تو باد. ؟
بقدر احتیاج روز. باندازۀ کفاف یک روز. (ناظم الاطباء). مایۀ معاش که بیک روز وفا کند. (آنندراج). قوت روزانه. مخارج قلیل روزانه. کافی برای یک روز. روزمره. قوت روزگذار. اقل ّ مایقنع. بخور و نمیر. (از یادداشت مؤلف) : قوت یومیه، علقه، قوت روزگذار. (منتهی الارب). علق، علف که روزگذار باشد ستور را. (منتهی الارب) : بهرۀ تو زین زمانه روزگذاری است بس کن از او اینقدر که با تو شماراست. ناصرخسرو. ، شغلی که بدان ایام بسر توان برد. (آنندراج)
بقدر احتیاج روز. باندازۀ کفاف یک روز. (ناظم الاطباء). مایۀ معاش که بیک روز وفا کند. (آنندراج). قوت روزانه. مخارج قلیل روزانه. کافی برای یک روز. روزمره. قوت روزگذار. اقل ّ مایُقنَع. بخور و نمیر. (از یادداشت مؤلف) : قوت یومیه، علقه، قوت روزگذار. (منتهی الارب). علق، علف که روزگذار باشد ستور را. (منتهی الارب) : بهرۀ تو زین زمانه روزگذاری است بس کن از او اینقدر که با تو شماراست. ناصرخسرو. ، شغلی که بدان ایام بسر توان برد. (آنندراج)