جدول جو
جدول جو

معنی روروه - جستجوی لغت در جدول جو

روروه
(رَ / رُو رَ / رُ وَ / وِ)
در پارسی قدیم به معنی زنجیر است که به عربی سلسله گویند و در بیان مسئلۀ دور و تسلسل که اکنون معروف شده فارسیان روروه و کبیرده می گفته اند که به پارسی ترجمه این دو لفظ است. کبیرده به معنی گردش و دور است، و این دو لغت از کتب قدیم حکمای پارسی نوشته شد. (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رواوه
تصویر رواوه
رباب، از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر و در قدیم دارای دو سیم بوده و آن را با کشیدن کمانه یا آرشه می نواخته اند، رواوه، ابر سفید
فرهنگ فارسی عمید
اسباب بازی چرخ داری که کودکان نوپا به وسیلۀ آن راه رفتن می آموزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توروه
تصویر توروه
جفت، زوج
فرهنگ فارسی عمید
(رَ وَ)
جفت را گویند که به عربی زوج نامند. (برهان) (آنندراج). جفت و زوج. (ناظم الاطباء). جفت که ضد طاق است. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(رُ وَ)
موضعی است در کوههای مزینه. ابن السکیت گوید:رواوه و المنتضی و ذوالسلائل نام چند وادی است که بین فرع و مدینه قرار دارند. کثیر گوید:
و غیّر آیات ببرق رواوه
تنائی اللیالی و المدی المتطاول.
(از معجم البلدان).
و ابن هرمه در بیت ذیل برای ضرورت وزن رواوه را مثنی آورده است و این معمول شعر است:
حی الدیار بمنشد فالمنتضی
فالهضب هضب رواوتین الی لأی.
(از معجم البلدان چ 1957 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(رَ وَ / وِ)
رباب را گویند، و آن سازی است مشهور و معنی ترکیبی آن آواز حزین برآورنده است، چه رو، آواز حزین و آوه برآورندۀ صدا و ندا باشد. (برهان قاطع). و آنرا معرب کرده، رباب گفته اند که معروف است و نام بعضی نهاده اند مانند رباب و ربابه. (آنندراج) (انجمن آرا). آلتی از موسیقی که رباب نیز گویند. (ناظم الاطباء). شاشنگ. شاشک. شارشک. رجوع به رباب و شاشنگ شود
لغت نامه دهخدا
(رُو رُ وَ)
در تداول عامه، مخفف راه روک. چوبی است که در آن دو غلطک بندند و کودکان بالای آنرا بدست گیرند و راه روند. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی). چرخی که بچه ها دست بدان نهند و براه افتند. گردون. آلتی از چوب با چرخهابرای براه افتادن بچه های نوخیز. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
تن نازک سرخ سپید نازپرورده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به رهراه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ / وِ)
رووۀ یک کفش، مقابل تخت و زیره. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رواوه
تصویر رواوه
ابر ابر سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روروک
تصویر روروک
دولابچه ای که در آن بالا و پایین رود روندک
فرهنگ لغت هوشیار