جدول جو
جدول جو

معنی روذدشت - جستجوی لغت در جدول جو

روذدشت
(ذَ دَ)
دیهی است از دیه های اصفهان. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رونوشت
تصویر رونوشت
نوشته ای که از روی نوشتۀ دیگر نوشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رودست
تصویر رودست
بالادست، بالاتر و بهتر از کسی یا چیزی
رودست خوردن: کنایه از فریب خوردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
دهی از بخش رودسر شهرستان لاهیجان. سکنۀ آنجا 153 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و بنشن و ارزن و گردو و فندق و لبنیات و عسل. صنایع دستی اهالی، کرباس بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ)
دهی است از بخش خوان شهرستان گلپایگان واقع در 7000 گزی جنوب خاوری خوانسار و 6000 گزی خاور راه شوسۀ خوانسار به اصفهان نقطه ای است کوهستانی، سردسیر که 626 تن سکنه دارد، با آب قنات مشروب میشود و محصول آن غلات، تنباکو و لبنیات و شغل ساکنان آن زراعت و گله داری است. راه آن مالرو و دارای دبستان است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مَ زَ)
از بلوکات ولایات آبادۀ فارس. آب و هوای آن معتدل و اراضی آن از رود پلوار مشروب می شود. از نظر جغرافیایی به سه ناحیه تقسیم می شود: خفرک علیا، خفرک سفلی، مرودشت که دارای 53 قریه می باشد. (از جغرافیای سیاسی کیهان). اصطخر و مرودشت، اصطخر در ایام ملوک فرس دارالملک ایشان بوده است... و اکنون اصطخر دیهکی است کی در آنجاصد مرد باشند و رود کر هم در میان مرودشت می آید. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 125 و 127 و 128). نام یکی ازدهستانهای هشتگانه بخش زرقان شهرستان شیراز است. و حدود آن عبارت است از: شمال به دهستان رامجرد و خفرک، از جنوب به دهستان حومه زرقان، از شرق به دهستان های خفرک و کربال از غرب به دهستان بیضا. این دهستان در قسمت شمال و شمال غربی بخش قرار گرفته و هوای آن معتدل و آب مشروب و زراعتی آن از رود خانه سیوند و چشمه تأمین میشود. رود کر از قسمت جنوبی دهستان جریان دارد. محصولات عمده آن غلات، برنج، صیفی، لبنیات. شغل مردمش زراعت و گله داری است. این دهستان از 53 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 22000 تن است، از آبادیهای مهم آن کار خانه قند فتح آباد، کنار رجاآباد است. راه شیراز به اصفهان از وسط این دهستان کشیده شده و کار خانه قند مرودشت و خرابه های تخت جمشید (کاخ آپادانا) و استخر از عصر هخامنشیان دراین دهستان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
دهی است از دهستان اسفیورد شورآب بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 6هزارگزی جنوب غربی ساری و 3هزارگزی جنوب راه شوسۀ ساری به شاهی. هوایی معتدل مرطوب دارد و در دامنه واقع است. سکنۀ آن 230 تن است. آب آن از رود خانه تجن تأمین میشود. محصولش برنج و پنبه و کنف و کنجد و صیفی، و شغل اهالی زراعت است و راه اتومبیل رو دارد. بنای امامزاده سیدقاسم آن قدیمی است. این ده به آسیاب سر نیز معروف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ابوعبدالله محمد بن احمد بن ساره بن جعفر رودشتی اصفهانی. در بغداد سکونت گزید و از ابوسعد مالینی و محمد بن محمد بن مخلد عطار و جز آنان استماع حدیث کرد و ابوبکر انصاری از او روای-ت دارد. وی به س-ال 464 ه. ق. درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهگیلویه از شهرستان بهبهان واقع در 9هزارگزی شمال غربی سی سخت و 8هزارگزی شمال غربی راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز. منطقۀ کوهستانی است و هوایی سرد دارد. سکنۀ آن 125تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصولش غلات و برنج و میوه و پشم و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی از قبیل قالیچه و جوال و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و اهالی از طایفۀ رودشتی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(ذَ دَ)
نسبت است به دیهی از دیه های اصفهان که آنرا روذدشت گویند و گمان می رود که این همان دیهی است که رویدشت گفته میشود. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نسبت است به رودشت که از دیه های اصفهان است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به رودشت شود
لغت نامه دهخدا
(نِ وِ)
نسخه ای که از روی نوشته ای بردارند. نوشته ای که از روی نوشتۀ دیگری می نویسند. (لغات فرهنگستان). نسخه. سواد. کپیه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نام دهستانی از بخش طرهان که در شهرستان خرم آباد واقع است. این دهستان از 68 آبادی تشکیل شده و قرای مهم آن عبارتند از: سراب، میری، ابوالوفا، رزده، و ننک دار اریکا. آثار چند قلعۀ مخروبه و دو بقعۀخرابه به نام داودرش و ابوالوفا در این دهستان باقی مانده است. جمعیت دهستان در حدود 16000 تن می باشد که از طوایف امرائی، گراوند، آزادبخت، عباسی، زرونی وکوفانی می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کُرْ دُ)
به نقل حمدالله مستوفی در نزهه القلوب، از دیه های بزرگ ولایت دزمار است که در شمال تبریز واقع است. (نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 88)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی از دهستان هزارپی بخش مرکزی شهرستان آمل با 140 تن سکنه. آب آن از رود خانه هراز. محصول آن برنج، غلات، پنبه، کنف و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
رودشتین. از دهستانهای بخش کوهپایۀ اصفهان است. (ازمعجم البلدان). حمدالله مستوفی آرد: ناحیت رودشت شصت پاره دیه است فارفاآن قصبۀ آن و قولطان و ورزنه و اسکران و کمندان معظم قرای آن، و این دیهها را که معظم قری میخوانند از آنها است که در دیگر ولایات شهر خوانند زیرا که در هریک از آن دیهها کمابیش هزار خانه باشد و بازار و مساجد و خانقاه هست و حمامات دارد. (نزهه القلوب چ اروپا ص 51). رودشت یا رودشتین بدو ناحیۀ رودشت بالا و پایین قسمت میشود. محصول آن گندم و پنبه، و اراضی آن مانند ورامین حاصلخیز است و در بعضی از نقاط برنج کاشته میشود. لبنیات آن نیز بسیار است و بخارج حمل میشود. (از جغرافیای طبیعی کیهان). نام یکی از دهستانهای بخش کوهپایه از شهرستان اصفهان است و در قسمت جنوبی قرار دارد. حدود و مشخصات آن بشرح زیر است: از شمال بدهستان کوهپایه و از جنوب به دهستان جرقویه و شهرستان شهرضا و از مشرق به شهرستان نایین و از مغرب به بخش مرکزی اصفهان محدود است. این دهستان در جلگه واقع است و زاینده رود از وسط آن از غرب بسمت شرق جریان دارد. کوه منفردی بنام چیرس در مشرق دهستان واقع شده است که ارتفاع آن 200 متر است. هوای دهستان معتدل است و آب دیه های آن از زاینده رود وقنات و چاهها تأمین میشود. محصول عمده آن عبارت است از غلات و پنبه و حبوب. شغل عمده اهالی زراعت و صنایع دستی از قبیل پنبه ریسی و جوالبافی است. این دهستان از 43 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 8910 تن است. دیه های مهم آن ورزیه و اژیه است. پل زاینده رود در نزدیکی این آبادی بر روی زاینده رود ساخته شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(ذَ دَ)
محمد بن احمد بن ساره بن جعفر روذدشتی اصفهانی مکنی به ابوعبدالله ، وی در بغداد سکونت گزید و از ابوسعد مالینی و محمد بن محمد بن مخلد عطار و دیگران استماع حدیث کرد و ابوبکر انصاری از وی روایت کند. وی بسال 464 ه. ق. درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(رِ وِ)
دهی است از بخش سربند شهرستان اراک. سکنۀ آن 287 تن و محصول آن غلات و بنشن و پنبه و انگور. آب از چشمه و رود خانه مروار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رونوشت
تصویر رونوشت
نسخه ای که از روی نوشته ای بردارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رودست
تصویر رودست
بالا دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رونوشت
تصویر رونوشت
((نِ وِ))
کپی، نوشته ای که از روی نوشته دیگر بنویسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رودست
تصویر رودست
((دَ))
بالادست، بالاتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رونوشت
تصویر رونوشت
نسخه
فرهنگ واژه فارسی سره
سواد، کپی، کپیه، مسوده، نسخه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان زاور تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بالا لاریجان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع زیر آب سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی