دهی است از دهستان عرب خانه بخش شوسف از شهرستان بیرجند واقع در 50هزارگزی باختر شوسف و8هزارگزی جنوب هشتوکان. منطقۀ کوهستانی است و هوایی معتدل دارد. سکنۀ آن 203 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولش غلات و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان عرب خانه بخش شوسف از شهرستان بیرجند واقع در 50هزارگزی باختر شوسف و8هزارگزی جنوب هشتوکان. منطقۀ کوهستانی است و هوایی معتدل دارد. سکنۀ آن 203 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولش غلات و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
قسمت لوله ای شکل دستگاه گوارش مهره داران که بین معده و مخرج قرار دارد و عمل هضم و جذب در آن کامل می شود مرغ سر بریده و پر کنده، گوسفند و هر حیوان دیگری که پشم و موی آن را کنده و برای بریان کردن آماده کرده باشند، روذق درخت برگ ریخته رودۀ باریک: رودۀ کوچک، در علم زیست شناسی از قسمت های دستگاه گوارش که پس از معده قرار دارد و شامل دوازدهه، رودۀ صائم و ایلئوم است و طول آن در انسان از انتهای معده تا ابتدای رودۀ بزرگ نزدیک به هشت متر و قطرش ۳ سانتی متر است رودۀ بزرگ: رودۀ فراخ، در علم زیست شناسی از قسمت های دستگاه گوارش که در دنبالۀ رودۀ باریک قرار دارد و شامل بخش بالارونده، کولون و راست روده است. قطر آن ۷ سانتی متر و طولش ۵/۱ متر است. بخش ابتدایی آن رودۀ کور یا اعور نامیده می شود رودۀ صائم: در علم زیست شناسی قسمتی از رودۀ باریک که بین دوازدهه (اثناعشر) و ایلئوم قرار دارد و طول آن نزدیک به دو متر است رودۀ کور: رودۀ اعور، در علم زیست شناسی قسمت ابتدایی رودۀ بزرگ که شبیه کیسه است و در انتهای آن زائدۀ آپاندیس قرار دارد
قسمت لوله ای شکل دستگاه گوارش مهره داران که بین معده و مخرج قرار دارد و عمل هضم و جذب در آن کامل می شود مرغ سر بریده و پَر کَنده، گوسفند و هر حیوان دیگری که پشم و موی آن را کنده و برای بریان کردن آماده کرده باشند، روذق درخت برگ ریخته رودۀ باریک: رودۀ کوچک، در علم زیست شناسی از قسمت های دستگاه گوارش که پس از معده قرار دارد و شامل دوازدهه، رودۀ صائم و ایلئوم است و طول آن در انسان از انتهای معده تا ابتدای رودۀ بزرگ نزدیک به هشت متر و قطرش ۳ سانتی متر است رودۀ بزرگ: رودۀ فراخ، در علم زیست شناسی از قسمت های دستگاه گوارش که در دنبالۀ رودۀ باریک قرار دارد و شامل بخش بالارونده، کولون و راست روده است. قطر آن ۷ سانتی متر و طولش ۵/۱ متر است. بخش ابتدایی آن رودۀ کور یا اعور نامیده می شود رودۀ صائم: در علم زیست شناسی قسمتی از رودۀ باریک که بین دوازدهه (اثناعشر) و ایلئوم قرار دارد و طول آن نزدیک به دو متر است رودۀ کور: رودۀ اعور، در علم زیست شناسی قسمت ابتدایی رودۀ بزرگ که شبیه کیسه است و در انتهای آن زائدۀ آپاندیس قرار دارد
دهی است از دهستان رابر بخش بافت از شهرستان سیرجان واقع در 40هزارگزی خاور بافت و شمال شصت پیچ جواران. منطقۀ کوهستانی و سردسیر و دارای 250 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولات عمده آن غلات و حبوب، و شغل اهالی زراعت است. مزارع زمین انجیر، کشکوئیه و باغ شاه جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان رابر بخش بافت از شهرستان سیرجان واقع در 40هزارگزی خاور بافت و شمال شصت پیچ جواران. منطقۀ کوهستانی و سردسیر و دارای 250 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود و محصولات عمده آن غلات و حبوب، و شغل اهالی زراعت است. مزارع زمین انجیر، کشکوئیه و باغ شاه جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
محله ای بوده است به ری. (انساب سمعانی). قریه ای بوده است به ری و عمرو بن معدی کرب بهنگام بازگشت از ری بدانجا بمرد و این میرساند که روده نه محله بلکه دیهی است از دیه های ری، و حارث بن مسلم روذی رازی بدین دیه منسوب است. (از معجم البلدان) شهرکی است (از جبال) انبوه و آبادان و با نعمت بسیار و خرم و هوای درست و راه حجاج خراسان. (حدود العالم)
محله ای بوده است به ری. (انساب سمعانی). قریه ای بوده است به ری و عمرو بن معدی کرب بهنگام بازگشت از ری بدانجا بمرد و این میرساند که روده نه محله بلکه دیهی است از دیه های ری، و حارث بن مسلم روذی رازی بدین دیه منسوب است. (از معجم البلدان) شهرکی است (از جبال) انبوه و آبادان و با نعمت بسیار و خرم و هوای درست و راه حجاج خراسان. (حدود العالم)
فرزند عزیز. (جهانگیری). فرزند عزیز و گرامی. (برهان قاطع) (آنندراج) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : نودرمنش سکندر ثانی که در جهان چون او نزاد مادر ایام نودره. شمس فخری. درست آن نوده است. رجوع به حاشیۀ برهان قاطع چ معین و فرهنگ رشیدی و نیز رجوع به نوده شود، شجاع و بهادر و جنگجو، طریقه دوختن و حاشیۀ دوخته شده بر جامه (؟). (ناظم الاطباء) ، به روی هم تاشده و به هم چسبیده شده و چین خورده (؟). (ناظم الاطباء)
فرزند عزیز. (جهانگیری). فرزند عزیز و گرامی. (برهان قاطع) (آنندراج) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : نودرمنش سکندر ثانی که در جهان چون او نزاد مادر ایام نودره. شمس فخری. درست آن نوده است. رجوع به حاشیۀ برهان قاطع چ معین و فرهنگ رشیدی و نیز رجوع به نَوَده شود، شجاع و بهادر و جنگجو، طریقه دوختن و حاشیۀ دوخته شده بر جامه (؟). (ناظم الاطباء) ، به روی هم تاشده و به هم چسبیده شده و چین خورده (؟). (ناظم الاطباء)
به معنی کودر است که غلۀ خودرو باشد. (برهان) (رشیدی) ، بچۀ گاو. (برهان) (رشیدی) (آنندراج) : به کشتن نیارد کسی گودره وز آن گوسفندی که باشد بره. زراتشت بهرام (از رشیدی و آنندراج). ، بچۀ گوزن، نوعی از مرغابی. (برهان) : پیل از تو چنان ترسد چون گودره از باز شیر از تو چنان ترسد چون کبک ز شاهین. فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 297). کف یوز، پر مغز آهوبره همه چنگ شاهین، دل گودره. عنصری (از لغت فرس ص 459). رمان یوز، یازان بر آهوبره نگون ساخته چرخ بر گودره. اسدی. تا باز باز جود تو پرواز درگرفت زفتی به غوطه رفت به کردار گودره. سوزنی پوست گوساله. (برهان)
به معنی کودر است که غلۀ خودرو باشد. (برهان) (رشیدی) ، بچۀ گاو. (برهان) (رشیدی) (آنندراج) : به کشتن نیارد کسی گودره وز آن گوسفندی که باشد بره. زراتشت بهرام (از رشیدی و آنندراج). ، بچۀ گوزن، نوعی از مرغابی. (برهان) : پیل از تو چنان ترسد چون گودره از باز شیر از تو چنان ترسد چون کبک ز شاهین. فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 297). کف یوز، پر مغز آهوبره همه چنگ شاهین، دل گودره. عنصری (از لغت فرس ص 459). رمان یوز، یازان بر آهوبره نگون ساخته چرخ بر گودره. اسدی. تا باز بازِ جود تو پرواز درگرفت زفتی به غوطه رفت به کردار گودره. سوزنی پوست گوساله. (برهان)
دهی از دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان. سکنۀ آن 107 تن. آب آنجا از چشمه. محصولات عمده آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی از دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان. سکنۀ آن 107 تن. آب آنجا از چشمه. محصولات عمده آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
ده کوچکی است از دهستان هنزا از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت. در 30هزارگزی شمال باختری ساردوئیه واقع شده و سکنۀ آن 15 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان هنزا از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت. در 30هزارگزی شمال باختری ساردوئیه واقع شده و سکنۀ آن 15 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
مرغ آبی باشد کوچک و در آب تیز نشیند، بزرگتر را از اوسوک دم خوانند و کوچکتر را خشنسار. (صحاح الفرس). مرغی است کبود که در آب باشد. (معیار جمالی تألیف شمس فخری چ دانشگاه ص 436). نوعی از مرغابی باشد که مکان درآب سازد. گودر. گودره. (برهان). نوعی از مرغابی است که در آب مکان دارد و با لژن (لجن) میلی تمام، لهذاگوشت آن بدبو است و مرغی ترسنده است. (آنندراج). مرغی است کوچک کبود که در آب نشیند. کندره و با کبود وکبوتر مقایسه شود. (فرهنگ فارسی معین) : باز شکارجوی، هزیمت شد از شکار از کبر ننگرد به سوی کبک و کودره. کسایی (از صحاح الفرس). پیل از تو چنان ترسد چون کودره از باز شیر از تو چنان لرزد چون کبک ز شاهین. فرخی (از آنندراج). تا باز باز جود تو پرواز درگرفت زفتی به غوطه رفت بکردار کودره. سوزنی. خواهد که نسر طایر واقع شود ز چرخ تا در حیاض بزمش باشدچو کودره. شمس فخری
مرغ آبی باشد کوچک و در آب تیز نشیند، بزرگتر را از اوسوک دم خوانند و کوچکتر را خشنسار. (صحاح الفرس). مرغی است کبود که در آب باشد. (معیار جمالی تألیف شمس فخری چ دانشگاه ص 436). نوعی از مرغابی باشد که مکان درآب سازد. گودر. گودره. (برهان). نوعی از مرغابی است که در آب مکان دارد و با لژن (لجن) میلی تمام، لهذاگوشت آن بدبو است و مرغی ترسنده است. (آنندراج). مرغی است کوچک کبود که در آب نشیند. کندره و با کبود وکبوتر مقایسه شود. (فرهنگ فارسی معین) : باز شکارجوی، هزیمت شد از شکار از کبر ننگرد به سوی کبک و کودره. کسایی (از صحاح الفرس). پیل از تو چنان ترسد چون کودره از باز شیر از تو چنان لرزد چون کبک ز شاهین. فرخی (از آنندراج). تا باز بازِ جود تو پرواز درگرفت زفتی به غوطه رفت بکردار کودره. سوزنی. خواهد که نسر طایر واقع شود ز چرخ تا در حیاض بزمش باشدچو کودره. شمس فخری
پرنده ایست بزرگ جثه که آن را شکار کنند و گوشت لذیذی دارد و به عربی حباری خوانند. (برهان). جانوری است بزرگ جثه که گوشت آن لذیذ است و آن را چال نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). هوبره و حباری. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). مرغی است بزرگ که آن را شکار کنند. گوشت لذیذی دارد و به عربی حباری گویند و به هوبره مشهور است و بیشتر آن را با چرغ شکار کنند، و آن را به فارسی چال نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) : دمان یوز تازان بر آهوبره کمین ساخته چرغ بر تودره. اسدی (از انجمن آرا)
پرنده ایست بزرگ جثه که آن را شکار کنند و گوشت لذیذی دارد و به عربی حباری خوانند. (برهان). جانوری است بزرگ جثه که گوشت آن لذیذ است و آن را چال نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). هوبره و حباری. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). مرغی است بزرگ که آن را شکار کنند. گوشت لذیذی دارد و به عربی حباری گویند و به هوبره مشهور است و بیشتر آن را با چرغ شکار کنند، و آن را به فارسی چال نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) : دمان یوز تازان بر آهوبره کمین ساخته چرغ بر تودره. اسدی (از انجمن آرا)
قصبه ای است در ایالت بنارس از کشور هندوستان. در حدود ده هزار جمعیت دارد که هزارتن از آنان را مسلمانان تشکیل میدهند. خرابه های قلعه ای قدیمی در آنجا برپاست. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
قصبه ای است در ایالت بنارس از کشور هندوستان. در حدود ده هزار جمعیت دارد که هزارتن از آنان را مسلمانان تشکیل میدهند. خرابه های قلعه ای قدیمی در آنجا برپاست. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
بچه گاو گوساله: به کشتن نیارد کسی گودره وزان گوسفندی که باشد تره. (زرتشت بهرام)، بچه گاو کوهی بچه گوزن، پوست گوساله، نوعی مرغابی: پیل از تو چنان ترسد چون گودره از باز شیراز تو چنان ترسد چون کبک ز شاهین. (فرخی)
بچه گاو گوساله: به کشتن نیارد کسی گودره وزان گوسفندی که باشد تره. (زرتشت بهرام)، بچه گاو کوهی بچه گوزن، پوست گوساله، نوعی مرغابی: پیل از تو چنان ترسد چون گودره از باز شیراز تو چنان ترسد چون کبک ز شاهین. (فرخی)