جدول جو
جدول جو

معنی روحانیون - جستجوی لغت در جدول جو

روحانیون
روحانی، آنچه مربوط به روح و روان باشد، دانشمند و پیشوای دینی، فقیه، معنوی، دینی، مذهبی، دارای پارسایی و صفا، مربوط به عالم ملکوت
تصویری از روحانیون
تصویر روحانیون
فرهنگ فارسی عمید
روحانیون
(نی یو)
جمع واژۀ روحانی. (منتهی الارب) (از مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ روحانی در حالت رفع. فرشتگان و پریان. (مهذب الاسماء). روحانیان. روحانیین. رجوع به روحانی و روحانیان شود، در اصطلاح فارسی زبانان، علما و فقها و طلاب علوم دینی. روحانیان. روحانیین. و رجوع به روحانی و روحانیان و روحانیین شود
لغت نامه دهخدا
روحانیون
جمع روحانی، مینوگان مینویان
تصویری از روحانیون
تصویر روحانیون
فرهنگ لغت هوشیار
روحانیون
مغمردان
تصویری از روحانیون
تصویر روحانیون
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نژاد باستانی انسان که دورۀ زندگی اش تا عصر حجر ادامه داشته و مشابهت آن ها با انسان کنونی بیش از نژاد های دیگر بوده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
جنبۀ معنوی و روحانی داشتن، روحانی بودن، تقدس، پاکی، کنایه از مجموعۀ روحانیان و عالمان دینی مثلاً روحانیت شیعه، کنایه از معنوی، روحانی
فرهنگ فارسی عمید
(لَ مُ کَ لَ دَ)
روفتن کنانیدن و فرمودن. سبب روفتن شدن. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). روباندن، پاک کردن دندان. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(نی یی)
جمع واژۀ روحانی در حالت نصب و جر. رجوع به روحانی و روحانیان و روحانیون شود
لغت نامه دهخدا
رجوع به روحانی بضم را شود
لغت نامه دهخدا
(لَذْ ذَ تَ)
پاک کردن دندانها و خلال کردن. (ناظم الاطباء). پاک نمودن دندان. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لِ اَ تَ)
روییدن کنانیدن. سبب روییدن شدن. (ناظم الاطباء). نمو دادن تخم یا دانۀ کاشته شده و مانند آن. رشد دادن. (فرهنگ فارسی معین) :
کشت امید چون نرویاند
گریه کو فتح باب هر ظفر است.
خاقانی.
، پیدا نمودن، برانگیختن و تحریک نمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کْرُ / رُ یُنْ)
یکی از نژادهای باستانی انسان که افراد آن تا عهد حجر زندگی می کردند. آثار این نژاد در حوزۀ کرومانیون در فرانسه به دست آمده است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نی یا)
جمع واژۀ روحانیه. رجوع به روحانیه شود.
- عالم روحانیات، عالم عقول و نفوس مجرده. (فرهنگ علوم عقلی سجادی ص 281). و رجوع به عالم روحانی (ذیل روحانی) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روحانیه
تصویر روحانیه
مینوی گرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانیدن
تصویر روانیدن
فرستادن ارسال، جاری ساختن، رایج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواقیون
تصویر رواقیون
جمع رواقی، ستاوندیان
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بخشی است از سر زمین فرانسه که مانداک پیشسنگیان در آن جایافت شده یکی از نژاد های باستانی انسان که افراد آن تا عصر حجر زندگی میکردند. آثار این نژاد در حوزه کرومانیون (فرانسه) بدست آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روتاسیون
تصویر روتاسیون
گردش، دوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
تقدس و پاکی و پارسایی
فرهنگ لغت هوشیار
((کُ رُ یُ))
یکی از نژادهای باستانی انسان که افراد آن تا عصر حجر زندگی می کردند. آثار این نژاد در حوزه کرومانیون فرانسه به دست آمده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رویانیدن
تصویر رویانیدن
((دَ))
رشد دادن، رویاندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
دین بران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
Ghostliness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
spiritualité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
призрачность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
Geistigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
духовність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
duchowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
幽灵
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
espiritualidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
spiritualità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
espiritualidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
spiritualiteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
भूतिया
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از روحانیت
تصویر روحانیت
spiritualitas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی