جدول جو
جدول جو

معنی روبهقان - جستجوی لغت در جدول جو

روبهقان
(بَ)
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان از شهرستان شیراز واقع در 51هزارگزی شرق زرقان و 2هزارگزی راه فرعی بندامیر به سلطان آباد. در جلگه واقع است و آب و هوایی معتدل دارد. سکنۀ آن 682 تن است که مذهب تشیع دارندو به فارسی تکلم می کنند. آب آن از رود خانه کر تأمین می شود. محصولش غلات و برنج، و شغل مردم زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روزبهان
تصویر روزبهان
(پسرانه)
نام عارف بزرگ قرن ششم، ابونصر بقلی شیرازی معروف به شیخ شطاح
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روبهانه
تصویر روبهانه
حیله گر و مکار مانند روباه مانند روباه، همچون روباه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روبیان
تصویر روبیان
میگو، جانوری آبی با چنگال و پاهای بلند به اندازۀ ملخ که بعضی از انواع آن مصرف خوراکی دارد، ملخ دریایی، اربیان، روبیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روبان
تصویر روبان
روبنده، درحال روبیدن
نواری که برای زیبایی به دور چیزی می بندند
فرهنگ فارسی عمید
یا رودگان شهری است، صاحب تاریخ قم آرد: اردشیر بابک آن را بنا کرده و نام آن به فارسی رودگان بوده است بعد از آن معرب گردانیدند و گفتند روقان، (ترجمه تاریخ قم ص 70)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
سرگشته و گویند:رجل روبان، یعنی مرد متحیر سست از سیری شکم و یا خواب و یا گرانجسم و گرانجان و یا مست. ج، روبی ̍. (از اقرب الموارد). سست جان از سیری یا خواب یا گرانجسم و گرانجان بیدارشده از خواب. (از معجم متن اللغه). رائب. اروب. (از معجم متن اللغه) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
پارچه ای نوارمانند که در زینت و آرایش بکار برند، (ناظم الاطباء)، باریکۀ پهن دراز که مانند نوار باشد
لغت نامه دهخدا
کسی یا چیزی که می روبد، (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)،
در حال روفتن، (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
بمعنی اربیان است که ملخ آبی باشد و به عربی جرادالبحر خوانند، چون آن را با نخود سیاه بکوبند و بر ناف ضماد کنند حب القرع را بیرون آورد، (برهان قاطع) (آنندراج)، جانور کوچک دریایی است که مثل ماهی خورده میشود و نامهای دیگرش میگ، میگو و اربیان است، (فرهنگ نظام)، و صاحب اختیارات بدیعی آرد: اهل مصر فرندس خوانند و اهل اندلس قرون، و ابن زهر در خاص آورده است که چون آن را بکوبند با نخود سیاه و ضماد کنند بر ناف حب القرع را بیرون آورد، و گویند چون خشک کرده سحق کنند با فلفل، و در چشم کشند شبکوری را زایل کند، و دیگری گوید گرم و تر است، به اعتدال منی را زیاده کند و شکم نرم کند، و بصری گوید: پیش از آنکه نمکسود کنند باه را زیاده کند و غذای صالح بدهد و چون نمکسود کنند تا کهن گردد تولید سودا بکند، و رازی گوید دشوار هضم شود و معده را بد بود و اولی آن بود که اصلاح آن به سرکه و کرویا کنند و بعد از آن جوارش عود یا جوارش سفرجلی مسهل خورند و اگر محرورمزاج بود رب انار منعنع خورند و اگر جهت باه خورند نشاید که به سرکه خورند، بعد از آنکه نیک پخته بکنند با روغن گردکان، و زردۀ تخم مرغ و پیاز و گندنا قلیه سازند و تناول کنند - انتهی، به فارسی ماهی روبیان و ماهی میگ و به هندی چهینکان مچهلی نامند و آن غیر از جرادالبحر است، (از مخزن الادویه)، به فارسی ملخ دریایی و به هندی جهینگا گویند، (الفاظ الادویه)، رومیان ابوجلنبو (کذا) گویند، (تذکرۀ داود ضریر انطاکی)، و رجوع به اربیان شود
لغت نامه دهخدا
به معنی رهبان و پارساست، (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، رجوع به رهبان شود
لغت نامه دهخدا
(رَ هَُ)
زعفران. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (از آنندراج) (از برهان) (ناظم الاطباء) (از ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به زعفران شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
ابن احمد (شیخ صدرالدین) ، بنا بگفتۀ صاحب شدالازار واعظی ملیح و صبیح و فصیح اللسان و عذب البیان و صاحب مقام بوده است. در جامع عتیق شیراز وعظ میکرده و در نزد پادشاهان احترام داشته و بسال 685 هجری قمری درگذشته است. رجوع به شدالازار ص 248 شود
شیخ روزبهان، معروف به فرید از واعظان بوده ودر جامع عتیق شیراز بوعظ میپرداخته است. در سال 618هجری قمری درگذشته است. رجوع به شدالازار ص 394 شود
شیخ روزبهان، کبیر) مصری. او راست تحفهالبرره. (از کشف الظنون ج 1 ستون 364)
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ / نِ)
مکارانه. (آنندراج). بطور روباهی و مکر و فریب. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روبان
تصویر روبان
نوار ابریشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریهقان
تصویر ریهقان
از پارسی دلهگان کرکم (زعفران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روبیان
تصویر روبیان
جانوری است آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روبان
تصویر روبان
نوار
فرهنگ فارسی معین
بند، نوار
فرهنگ واژه مترادف متضاد