جدول جو
جدول جو

معنی روبانجاه - جستجوی لغت در جدول جو

روبانجاه
دهی است از بلخ، و منسوب بدانجا را روبانجاهی و روبانشاهی و روبنشاهی گویند، (از معجم البلدان)، از نواحی بلخ است، (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نسبت است به روبانجاه، رجوع به روبانجاه شود
لغت نامه دهخدا
محمد بن حسین روبانجاهی معروف به امیرالامام، صاحب دیوان انشاء سلطان سنجر بود، به غزنه رفت و در آنجا ساکن شد، وی را اشعاری نیکوست، (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
صورت دیگری است از روبانجاهی و آن منسوب به روبانجاه است، (از معجم البلدان)، رجوع به روبانجاه و روبانجاهی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ گَ تَ / تِ)
کاهندۀ روان. آنکه یا آنچه باعث کاهش و فرسایش روان باشد. کاری صعب که روح را کسل و آزرده وفرسوده کند. روان فرسا. جانکاه. جانگزا:
وز عون تو روید چو گیا لعل ز خاره
و آن زهر روانکاه شود نوش گواره.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
نام رودی است در افریقای شرقی و این رود به جنوب شرقی دریاچۀ ویکتوریا نیانزه میریزد، (از قاموس الاعلام ترکی ذیل روبانه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روانکاه
تصویر روانکاه
جانکاه، کاهنده روان، جانگزا
فرهنگ لغت هوشیار